ایجاد مزیت رقابتی یعنی به وجود آوردن یک ویژگی خاص و برتر نسبت به رقبا که معمولاً با استراتژی مدیریتی به دست میآیند. هر شخصی و در واقع هر کسب و کاری توانایی دستیابی به مزایای رقابتی را دارد و چیزی نیست که صرفاً در اختیار چند شخص خاص باشد. این یعنی شما میتوانید تولید کننده خودکار یا روان نویس باشید و یک مزیت رقابتی خاص باشید یا در کنار آن تولید کننده دفترچه یادداشت باشید و برای کسب و کار خودتان هم یک مزیت رقابتی داشته باشید.
در مطالب قبل در مورد اهمیت مزیت رقابتی صحبت کردیم. اما در این مطلب میخواهیم به سراغ ۷ استراتژی مدیریتی برویم که نقش مستقیمی در ایجاد مزیت رقابتی دارند.
ارتباط بین ایجاد مزیت رقابتی و استراتژی مدیریتی
مدیر به عنوان رئیس یک شرکت شناخته میشود که اصلیترین نقش را در تصمیم گیری سازمانی بر عهده دارد. حتی اگر یک مدیر از سبک مدیریت دموکراسی هم استفاده کند، باز هم در نهایت باید تصمیم نهایی توسط او اتخاذ شود.
در طرف مقابل، مزیت رقابتی یک ویژگی منحصر به فرد است که یک کسب و کار با توجه به شناخت نسبت به وضعیت خود، به آن رسیده است. این مزیت ممکن است برای سایر مشاغل و حرفهها در دسترس نباشد.
حالا وقتی که این دو قطعه پازل را در کنار یکدیگر قرار میدهیم، میتوانیم به این نتیجه برسیم که برای ایجاد مزیت رقابتی وجود استراتژی مدیریتی ضروری است. در واقع مدیر میتواند تصمیم بگیرد که قیمت محصولات خود را رقابتی کند یا در کنار آنها از تکنولوژیهای جدید و مدرن استفاده کنند. اگر چه کارکنان سطح پایینتر هم در مزیت رقابتی نقش دارند، اما باید قبول کنیم که اصلیترین و مهمترین نقش، نقش مدیر است.
حالا یک مدیر میتواند از ۷ مسیر متفاوت عبور کند تا برای کسب و کار خود یک مزیت رقابتی خاص به وجود بیاورد:
استراتژی اطلاعات محور
این گزینه بیشتر شامل کسانی میشود که تمرکز بالایی بر روی بحث اطلاعات دارند. در حقیقت این مشاغل از لحاظ اطلاعات در سطح بسیار بالاتری نسبت به رقبای خود قرار دارند و میتوانند خدمات مرتبط با آنها را ارائه دهند. به عنوان مثال، شرکتهای دانش بنیان، در یک سطح تخصصی کار میکند که آشنایی آنها به یک حوزه خاص بسیار زیاد است. مثلاً یک شرکت میتواند شیشه شوی مبتنی بر مواد نانو تولید کند که رقبای دیگر توانایی چنین کاری را ندارند.
پس، برای ایجاد مزیت رقابتی میتوان روی بحث اطلاعات و افزایش آن نسبت به رقبا متمرکز شد و استراتژی مدیریتی کسب و کار را به این سمت هدایت کرد.
استراتژی هزینه محور
مدیریت هزینه برای یک کسب و کار بسیار مهم و حیاتی است و بعداً میتواند یک نقطه قوت نسبت به رقبا باشد. باید قبول کنیم که، تاکسیهای اینترنتی به دلیل قیمت رقابتی خود در حال حاضر نسبت به آژانسهای معمولی مشتری بیشتری دارند. اگرچه این مثال نمیتواند توصیف مناسب و کاملی از استراتژی مدیریتی هزینه محور باشد، اما به ما نشان میدهد که مدیریت کردن هزینهها و دادن قیمتهای رقابتی تا چه اندازه میتواند ما را نسبت به رقبا در سطح بالاتری قرار دهد.
برای ایجاد مزیت رقابتی میتوان روی کاهش هزینهها و پایین آوردن قیمت محصول و خدمات متمرکز شد تا نسبت به رقبا عکسالعمل بهتری نسبت به بازار داشته باشید.
استراتژی تمایز محور
بدون شک مسئله برندینگ و برندسازی متداولترین روش برای تمایز یک شرکت نسبت به شرکت دیگر است. با استفاده از همین روشها، برندهایی مانند Nike در حوزه تولید کفش و پوشاک و برند Rolex در حوزه تولید ساعت تبدیل به انتخاب اولیه بسیاری از مشتریان شدهاند. این مدیران با استفاده از این روش به دنبال یافتن یک قدرت یا استعداد اصلی در کسب و کار خود هستند که آن را در قالب برند خود معرفی کنند. در حقیقت، برند ابزاری برای معرفی کیفیت یک محصول است که ما قبلاً این کیفیت را در ذهن مشتریان خود به وجود آوردهایم.
مهارت یا توانایی منحصر به فرد، بهانه خوبی برای ایجاد مزیت رقابتی است. پس استراتژی مدیریتی یک شرکت میتواند تمرکز بر روی برجسته سازی برند و قرار دادن آن در معرض دید مشتریان باشد. شاید رقابت اصلی بین سامسونگ و اپل در گوشیهای هوشمند، صرفاً بحث علاقه به برند آنها باشد!
استراتژی نوآوری محور
به سراغ یک شرکت پزشکی برویم. فرض بگیرید که شما به عنوان یک شرکت دانش بنیان به یک داروی خاص رسیدهاید که میتوانید سرطان را بدون درد و عوارض درمان کنید. این در حالی است که شرکتهای دیگر از روشهای مانند شیمی درمانی و پرتودرمانی استفاده میکنند که عوارض زیادی برای بیمار دارد. وقتی که شما قصد متمایز کردن کسب و کار خود دارید، نوآوری و خلاقیت میتواند مهمترین ابزار شما باشد. همان طور که شرکت نوکیا با فراموش کردن استفاده از اندروید، به حاشیه بازار رانده شد و در چند سال اخیر مجبور به استفاده از همین سیستم عامل شده است.
نوآوری در استراتژی مدیریتی یعنی به کار بردن علم مدرن در تولید کالا و خدمات و ایجاد مزیت رقابتی برای پیشی گرفتن از رقبا در سطح بازار.
استراتژی عملکرد محور
استراتژی مدیریتی برخی از شرکتها برای ایجاد مزیت رقابتی این است که آنچه را که انجام میدهند بهتر از هر کسی دیگری انجام میدهند. شاید ملموسترین و در دسترس ترین گزینه از این لحاظ، فروشگاه رفاه باشد. فروشگاههای زنجیرهای رفاه از قدیمیترین فروشگاههای موجود در سطح کشور هستند که تا به حال فروشگاههای متعددی در کنار آنها راه اندازی شدند. اما هنوز هم در سطح بازار میبینید که فروشگاههای رفاه مشتری بیشتری دارند و رونق کسب و کار آنها بسیار بیشتر است.
در واقع همه این فروشگاهها در یک سطح فعالیت میکنند و تقریباً همه محصولات و آنها یکسان هستند. از لحاظ قیمت هم مقایسه آنها نشان میدهد که تفاوت محسوسی از لحاظ رقابت قیمتی وجود ندارد. اما به نظر شما عامل این برتری چیست؟ خدماتی که توسط این فروشگاهها ارائه میشود در سطح بسیار خوبی هستند و اغلب میبینیم که در یک محل مناسب احداث شدهاند که دسترسی برای مشتری بسیار سادهتر است. این میتواند یک مزیت رقابتی برجسته برای آنها محسوب شود.
استراتژی فناوری محور
همه ما خودروهای چینی را به عنوان خودروهای آپشنال میشناسیم. از طرف دیگر می دانیم که اکثر این محصولات از لحاظ کیفیت قادر به رقابت با برندهای معتبری مانند پورشه یا بی ام و نیستند. با ورود چند ساله به بازار ایران نشان دادند که استفاده از آپشن های پیشرفته و برتر نسبت به رقبا میتواند به خوبی در این مسیر به آنها کمک کند. شما اگرچه برای خرید خودروی جک قیمت بسیار پایینتری نسبت به برندهای معروف میپردازید، اما از لحاظ فناوری و آپشن چیزی کم ندارند.
کارگردانی که از دوربینهای فوق پیشرفته استفاده میکند، تصاویر باکیفیتتری به مخاطبین خود ارائه میدهند و این در جذب مشتری و بیننده برای آنها تاثیرگذار است. استراتژی مدیریتی فناوری محور به این نکته اشاره دارد که یک کارآفرین باید به ذائقه مخاطبین خود توجه کنند و برای ایجاد مزیت رقابتی به سراغ استفاده از تکنولوژیهای جدید و مدرن برود.
استراتژی سازگاری محور
با توجه به تغییر بازارها، اقتصادهای بین المللی و عوامل دیگر محیطی، شرکتها و کسب و کارها به طور فزایندهای با بازارهای ناپایدار و غیر قابل پیش بینی مواجه هستند. در این مسیر متلاطم، شرکتهایی که سازگاری بیشتری داشته باشند دارای یک مزیت برجسته هستند. با وجود این که شرکتهای کوچکتر مجبور هستند که در این مسیر سازگاری از خود نشان دهند، حتی میبینیم که برندهای معتبری مانند اپل هم در بیشتر موارد مجبور به استفاده از سازگاری هستند و باید خود را با سلایق مختلف وفق دهند.
وقتی که مدیر یک کسب و کار میبیند که شرایط برای حضور در بازار با وضعیت فعلی فراهم نیست، باید استراتژی مدیریتی خود را تغییر دهد. این استراتژی میتواند به سمت سازگاری از لحاظ ذهنی یا سازگاری از لحاظ عملکرد باشد. در هر صورت برای ایجاد مزیت رقابتی داشتن سازگاری با شرایط و انعطاف پذیری میتواند یک نقطه قوت مهم برای کسب و کار باشد.
نتیجه گیری
چیزی که در اینجا عنوان شد این است که برای ایجاد مزیت رقابتی ما به طور مستقیم به استراتژی مدیریتی نیاز داریم. یک مدیر به عنوان رأس یک محور، باید بتواند مانند مربی بوکس در لحظات مختلف ورزشکار خود را هوشیار کند تا نسبت به ضربههای رقبا عکس العمل مناسب نشان دهند. عکس العمل مدیر برای پیشی گرفتن از رقبا میتواند استفاده از ابزارهای زیر باشد:
- مدیریت هزینهها و قیمتها
- مدیریت بر مبنای سازگاری با شرایط موجود
- مدیریت بر مبنای استفاده از فناوریهای جدید
- مدیریت بر مبنای بالا بردن بازدهی و عملکرد کسب و کار
- مدیریت بر مبنای نوآوری در کسب و کار
- مدیریت بر مبنای تمایز در کسب و کار
- مدیریت بر مبنای برتری اطلاعاتی
حالا هر کدام از این ۷ استراتژی مدیریتی میتواند به شکلهای مختلفی منجر به برتری ما نسبت به رقبا شود. بعضاً امکان استفاده از دو گزینه به صورت همزمان برای مدیران فراهم است که به طور مؤثر در ایجاد مزیت رقابتی تأثیر گذار است. خوشحال میشویم که پذیرای نظرات شما در انتهای مطلب باشیم و با امتیاز دادن به این مطلب ما را از کیفیت محتوا مطلع کنید.
دیدگاهتان را بنویسید