از خوب به عالی : اعتقاد تزلزل ناپذیر در میان حقایق ناخوشایند
وقتی شرکت پروکتر و گمبل در زمینه ی صنعت محصولات کاغذی، در دهه ی ۱۹۶۰، پیشتاز شد، شرکت اسکات پیپر (که در آن زمان پیشرو بود) به سادگی و بدون مبارزه خود را جایگاه دوم قرار داد. شرکتی که زمانی به عملکرد خود مفتخر بود، به جای مقابله با شرکت رقیب و پیروزی در مبارزه، فقط سعی می کرد که جایگاه خود را در همان حد حفظ کند و خودش را از دام تهاجم این شرکت به دور نگه دارد.
از سوی دیگر، کیمبرلی کلارک دیدگاهی متفاوت داشت. آنها رقابت با پروکتر و گمبل را یک ویژگی مثبت تلقی می کردند و آن را فرصتی برای تبدیل کردن کیمبرلی کلارک به شرکتی بهتر و قوی تر و راهی برای برانگیختن نیروهای سازمان در همه ی رده ها، برشمردند.
در یک نشست درون سازمانی، داروین اسمیت برخاست و گفت: “خوب من از همه می خواهم که از جای خود برخیزند و سکوت کنند.” همه متعجب بلند شدند و پس از لحظه ای سردرگمی، به کفش های خود خیره شدند و سکوت کردند. اسمیت گفت: “این سکوت به خاطر پروکتر و گمبل بود.”
بعدها، وین ساندرز، جانشین اسمیت مزایای حاصل از رقابت را برایمان شرح داد: “آیا می توانستیم رقیبی بهتر از پروکتر و گمبل داشته باشیم؟ به هیچ وجه. ما برای آنها احترام زیادی قائلیم. آنها بزرگتر از ما و با استعداد ترند. آنها بازاریابان خوبی دارند. آنها همه ی رقبای خود را را از میدان به در کردند به جز یکی از آنها، یعنی ما. این یکی از مواردی است که موجب می شود به خود افتخار کنیم.”
بدانیم که: واکنش های متفاوت اسکات پیپر و کیمبرلی کلارک در مقابل پروکتر و گمبل، ما را متوجه نکته ی مهمی می کند. شرکت های رهسپار تعالی در رویارویی با حقایق ناخوشایند، قوی تر و انعطاف پذیرتر می شوند، نه ضعیف تر و ناامیدتر. در رویارویی مستقیم با حقایق ناخوشایند نوعی احساس شعف به آنها دست می دهد، به گونه ای که می گویند: “ما هرگز تسلیم نمی شویم. هرگز دست از مقاومت برنمی داریم. ممکن است مدت زیادی طول بکشد، اما سرانجام راهی برای موفق شدن پیدا خواهیم کرد.”
(منبع: از خوب به عالی، جیم کالینز)
ادامه ی مقالات “از خوب به عالی” را دنبال کنید…
دیدگاهتان را بنویسید