کارآفرینان برای راه اندازی استارت آپ خود، علاوه بر تحلیل علل موفقیت شرکتهای نوپای مشابه، باید دلایلی که منجر به شکست بعضی از این کسبوکارها شده است را هم بررسی کنند. کارآفرینان حرفهای میدانند که اگر فعالیتهای مربوط به راه اندازی استارت آپ با شکست مواجه شد، میتوانند از این ناکامی به عنوان تجربهای برای کسب پیشرفت در کسبوکارهای آتی استفاده کنند. نرخ عدم موفقیت استارت آپها بر اساس تعاریف مختلف، متفاوت است. برای مثال اگر شکست به معنی از دست دادن کل یا مقدار زیادی از سرمایهی وارد شده به کسبوکار باشد، حدود ۳۰ تا ۴۰ درصد استارت آپها به این شکل به بنبست میخورند. اگر منظور از عدم موفقیت، دست نیافتن به بازده پیشبینی شده باشد، حدود ۷۰ تا ۸۰ استارت آپها با این مشکل روبرو میشوند و در صورتی که منظور از راه اندازی استارت آپ ناموفق را پیشبینی و برآورد اشتباه درمورد بخشی از برنامهی آیندهی شرکت در نظر بگیریم، ۹۰ تا ۹۵ درصد شرکتهای نوپا با چنین مانعی مواجه میشوند.
چرا راه اندازی استارت آپ با شکست مواجه میشود؟
دلایل مختلفی برای عدم موفقیت یک شرکت نوپا وجود دارد. در موارد زیر چند دلیل اصلی شکست استارت آپها و درصد پیشامد هرکدام را میتوانید مشاهده کنید. از آنجایی که کارآفرینان دلایل متعددی برای ناکامی خود ذکر میکنند، درصد کل به ۱۰۰ نمیرسد.
۱.عدم تطابق با نیاز بازار
دلیل شماره ۱ شکست استارت آپها در ۴۲ درصد موارد، عدم تطابق محصولات ارائه شده با نیاز بازار است. برای راه اندازی استارت آپ باید از نیاز بازار آگاهی پیدا کنیم، در صورتی که کارآفرینان به جای حل مشکلات موجود در بازار درصدد حل مشکلاتی باشند که خودشان به دستوپنجه نرم کردن با آنها علاقه دارند، محصول آنها نمیتواند با بازار در دسترس سازگاری پیدا کند. اگر بعد از راه اندازی استارت آپ، محصولی مشتری نداشته باشد، به این خاطر است که مشتریان الگوی طراحی شده برای آن کسبوکار را نمیپسندند. برای مثال پزشکان بیماران بیشتری میخواهند، نه یک مطب کارآمد.
استارت آپها زمانی شکست میخورند که نتوانند به نیاز بازار پاسخ دهند. درست است که برای راه اندازی استارت آپ، بهرهگیری از تکنولوژی و داشتن اطلاعات گسترده از رفتار خریداران اهمیت دارد، ولی اگر قدم اول اشتباه برداشته شود، هیچ یک از این موارد به کار نمیآیند.
۲.کمبود سرمایهی نقدی
سرمایهی نقدی یکی از ضروریات راه اندازی استارت آپ موفق محسوب میشود، ولی پول و زمان محدود هستند و باید با برنامهای دقیق به فعالیتهای درستی تخصیص داده شوند. نحوهی درست اختصاص دادن سرمایهی نقدی، معضلی است که ۲۹ درصد استارت آپها را با شکست مواجه کرده است. شرکت Flud مثال خوبی برای این مورد است. در این شرکت مشکل کمبود سرمایه به تدریج باعث به وجود آمدن مشکلات بزرگتری مانند ناتوانی در یافتن محصول مناسب برای بازار شد. درواقع دلیل اصلی ناکامی Flud عدم توانایی شرکت در به دست آوردن سرمایهی اضافی بود. علیرغم تجربههای متعدد و رویکردهای متنوع مدیران این شرکت، Flud به علت کمبود بودجه با شکست مواجه شد.
۳.نداشتن تیم کاری مناسب
یکی از عوامل مهم راه اندازی استارت آپ موفق، داشتن تیم کاری با مهارتهای متفاوت است. اگر کارمندان تخصصهای متنوعی داشته باشند در هنگام حل مشکلات، مدیر میتواند نظرات و ایدههای مختلفی از طرف آنها دریافت کند و مشکل موردنظر را از جنبههای دیگری هم بررسی کند. ۲۳ درصد شرکتها به دلیل فقدان تیم کاری هماهنگ و مناسب با شکست مواجه شدهاند.
۴.تمایل به برنده شدن در رقابت
برخلاف تصوراتی که دربارهی این موضوع وجود دارد، شرکتهای نوپا نباید بیش از حد خودشان را درگیر رقابت کنند. در حقیقت زمانی که یک ایده پرطرفدار میشود و یا در بخشی از بازار تقاضای خوبی وجود داشته باشد، ورود استارت آپها به آن قسمت از بازار افزایش مییابد و رقابت زیاد میشود. در چنین موقعیتی رقابت سالم وجود ندارد اما نادیده گرفتن رقبا هم موجب شکست میشود. حدود ۱۹ درصد از شرکتهای نوپا به این دلیل از عرصهی رقابت کنار رفتهاند. برای مثال در بازاری که رقبای زیادی وجود دارد، معمولا سطح کیفی و قیمت محصولات نزدیک به هم هستند و بهتر است کارآفرینان برای راه اندازی استارت آپ خود، وارد بازاری شوند که توانایی پاسخگویی به نیازهای مشتریان و فعالیتهای رقبا را داشته باشند.
۵.قیمتگذاری
برای راه اندازی استارت آپ، کارآفرینان باید هنر قیمتگذاری را بیاموزند. قیمتها باید به حدی بالا باشد که هزینههای تولید محصول را پوشش دهد و در عین حال به اندازهای پایین باشد که توجه مشتریان را به خود جلب کند. قیمتگذاری نادرست دلیل شکست ۱۸ درصد شرکتهای نوپا است.
۶.عدم تولید محصول مشتریپسند
زمانی که شرکت به صورت آگاهانه یا تصادفی خواستههای مشتریان را نادیده بگیرد، قطعا با مشکل مواجه خواهد شد. ۱۷ درصد از برنامههای راهاندازی استارتآپ به دلیل بیاعتنایی به سلیقه و خواستهی مشتریان خود، از بازار حذف میشوند.
۷.راه اندازی استارت آپ بدون برنامهی مدیریتی
مدیران اغلب استارت آپهای شکستخورده معتقدند داشتن یک برنامهی تجاری اثر زیادی بر موفقیت کسبوکار دارد. از طریق این برنامه و هدفگذاریهای بلندمدت، امکان تصمیمگیری منظم دربارهی حضور در یک بازار و یا ترک آن، تولید محصولات جدید و یا متوقف کردن خط تولید محصولی خاص و فعالیتهایی از این قبیل به وجود میآید. عدم توجه به این مورد هم باعث ناکامی ۱۷ درصد از شرکتهای نوپا شده است.
۸.بازاریابی ضعیف
شناخت مخاطبان هدف، دانستن نحوهی جلب توجه آنها و تبدیل کردن آنها به مشتری، از مهمترین وظایفی هستند که یک بازاریاب در هنگام راه اندازی استارت آپ موفق باید به آن توجه کند. عدم توانایی در بازاریابی عاملی است که ۱۴ درصد شرکتهای نوپا را با شکست روبرو کرده است. به ویژه شرکتهایی که به تولید محصول علاقهمند بودند اما از تبلیغ کردن آن امتناع میکردند. برای مثال یک شرکت ارائه دهندهی خدمات اینترنتی را در نظر بگیرید. مرز بین زندگی و مرگ چنین شرکتی، تعداد کاربران است. در اوایل راه اندازی استارت آپ، تعداد کاربران به صورت سیستماتیک افزایش مییابد اما بعد از گذشت این دوره ما به سقف «جذب مشتری بدون تلاش» میرسیم. این زمانی است که نیاز به انجام بازاریابی و تبلیغات داریم. برای راه اندازی استارت آپ موفق باید فردی که توانایی و زمان کافی برای بازاریابی دارد، این وظیفه را بر عهده بگیرد.
۹.تولید محصولات اشتباه
نادیده گرفتن نظرات مشتریان به مثابهی راه رفتن در مسیری منتهی به شکست است. کارآفرینان هنگام راه اندازی استارت آپ ممکن است دو اشتباه مهلک انجام دهند: داشتن نگرش تونلی و نگرفتن بازخورد از مشتریان.
۱۳ درصد استارت آپها به دلیل عدم توجه به نظرات مشتری، ناکام ماندهاند. برای مثال مدیر شرکت eCrowds، که یک شرکت مدیریت محتوای وب است، در این مورد میگوید: «ما تمام مدت در حال ساختن خدماتی مطابق با سلیقهی خودمان بودیم و بازخوردی از مشتری دریافت نمیکردیم. افتادن در دام نگرش تونلی آسان است. من توصیه میکنم بعد از راه اندازی استارت آپ خود بیش از دو یا سه ماه بدون گرفتن بازخورد کار نکنید.»
همچنین VoterTide نیز در این باره میگوید: «ما زمان زیادی را برای صحبت با مشتریانمان اختصاص ندادیم و با این دیدگاه که کارمان بی نقص است جلو میرفتیم، ولی هیچ بازخوردی از مشتری دریافت نمیکردیم. شما باید به مشتریان خود توجه کنید و محصولات را با نیازهای آنها سازگار کنید.»
۱۰. از دست دادن تمرکز
اگر کارآفرینان در هنگام راه اندازی استارت آپ عجله کنند و محصول خود را زودتر از زمانی که برای تولید با کیفیت آن نیاز است به بازار عرضه کنند، ممکن است کاربران از آن محصول رضایت کافی را کسب نکنند. اگر تصویر اولیه از محصول منفی باشد، بازگرداندن نظر عمومی خیلی دشوار میشود. برعکس این موضوع نیز وجود دارد، یعنی اگر شرکتهای نوپا محصول خود را دیر به بازار عرضه کنند، ممکن است فرصتهای خوب موجود در بازار را از دست بدهند. درواقع شرکتها باید همگام با مشتریان پیش بروند. برای مثال اگر شرکتی محصولی با تکنولوژی ارتقاءیافته تولید کند که از نظر مشتریان امکان استفاده از آن سخت باشد، یعنی سریعتر از حرکت کاربران به سوی پیشرفت تکنولوژی برود، با شکست مواجه خواهد شد. دلیل عدم موفقیت ۱۳ درصد کسبوکارهای نوپا بیتوجهی به همین عامل بوده است.
۱۱. ناهماهنگی میان تیم کاری و یا سرمایهها
عدم وجود هماهنگی و اختلاف میان تیم کاری، یک مشکل مهلک برای راه اندازی استارت آپ است. این موضوع فقط به تیم موسس بستگی ندارد و کل شرکت را در بر میگیرد. همینطور زمانی که از سرمایهگذاری نتیجهی مطلوبی کسب نشود، اوضاع تا حد زیادی تغییر میکند. در نظر نگرفتن این مورد هم موجب شکست ۱۳ درصد استارت آپها شده است.
عوامل زیادی در راه اندازی استارت آپ موفق تاثیر دارند. شکست از جمله مواردی است که ممکن است هر استارتآپی با آن مواجه شود ولی ناکامیها میتوانند سکوی پرتابی به سوی موفقیت باشند.
یکی از مدیران شرکتهای VCs در این باره میگوید: «در سیستمهای طبیعی، شکست عاملی است که باعث رشد و تولد دوباره میشود. یکی از تفاوتهای بزرگ بین اقتصادهای رو به رشد و اقتصادهای در حال رکود، پذیرش عدم موفقیت است. اگر اجازه ندهید جنگل بسوزد، اگر مانع مرگ درختان قدیمی و رشد درختان جدید شوید، جنگل سالم و مناسبی نخواهید داشت. توانایی مدیریت شکست به شکلی که در صورت عدم موفقیت شرکت، مدیران دوباره بتوانند به موفقیت دست یابند، یکی از ترفندهای ساخت جامعهای است که در صورت تغییر کردن جهان، میتواند خود را از نو بسازد.»
دیدگاهتان را بنویسید