بازاریابی محتوایی : مدیریت اطلاعات همچون یک محصول
ما در CIM روی برندهای مختلفی کار کرده ایم، گرچه فرآیند بازاریابی محتوایی در هر مورد به صورت متفاوتی اجرا می شود؛ اما به نظر می رسد تفاوت بین سازمان هایی بازاریابی محتوایی موفقی داشتند و سازمان هایی این چنین نبودند در تفاوت محتوای تولید شده نبود.
آنچه ما به آن دست یافتیم یک وجه تمایز کلیدی بود و آن نگاه کردن به اطلاعات همچون یک محصول در سازمان هایی بود که در این زمینه موفقیت کسب کردند.
چه کالا بفروشید و چه خدمت ارائه دهید؛ قوانین جدید بازاریابی، مستلزم این هستند که در کنار هر چیزی که می فروشید، فرآیند ارائه ی مناسب اطلاعات ارزشمند نیز باید در سرتاسر سازمان، بعنوان یک محصول، در نظر گرفته شود.
اما هدف از این حرف چیست؟ وقتی افراد سازمان، به بازاریابی محتوایی، مثل یک محصول نگاه می کنند، به طور ذاتی تعدادی ابتکار و فرآیند حول آن محصول ایجاد می کنند:
برنامه ریزی تجاری رو به جلو؛
تحقیق و توسعه؛
معیارهای موفقیت محصول (بازده سرمایه گذاری در بازاریابی marketing return on investment)
کانال های بازخورد مشتری؛
کنترل کیفیت؛
برنامه ریزی تکامل محصول.
وقتی به بازاریابی محتوایی شرکت های موفقی مثل پروکتر و گمبل، IBM و SAS را نگاه کنیم، متوجه می شویم همگی به یک شکل به محتوای خود نزدیک شده اند.
چرا باید به اطلاعات به مثابه یک محصول نگریست؟
پاسخ ساده است: در واقع سازمان ها هیچ راه دیگری جز اهمیت دادن به این موضوع ندارند. امروزه مشتری ها هر پیامی که برایشان فایده ندارد، حذف می کنند؛ در نتیجه سازمان ها باید در وهله ی اول، از طریق کاربرد اطلاعات مرتبط و ارزشمند با مشتریان خود رابطه ای قدرتمند ایجاد کنند؛ و بعد از این مرحله می توانند سایر محصولات و خدمات خود را بفروشند.
این روند، اکنون در حال رخ دادن است؛ یعنی شرکت های بیشتری تبدیل به شرکت های رسانه ای می شوند؛ امروزه شاهد منصب هایی مانند مدیران ارشد بازاریابی محتوایی و کسب و کارهایی هستیم که شروع به استخدام روزنامه نگارهایی تمام وقت کرده اند.
کسب و کارهای سنتی هم یا شروع به خرید شرکت های رسانه ای کرده اند یا در حال ایجاد امپراطوری های رسانه ای خود هستند؛ مثل ردبول.
چه کار باید بکنید
با توجه به آنچه گفته شد، هر شرکتی که به فکر افزایش درآمد خود و هم مسیر شدن با نسل جدید بازاریابی است؛ باید نحوه ی تفکر خود در مورد بازاریابی محتوایی تغییر دهد، و مفهوم “اطلاعات بعنوان محصول” را به یک اولویت برای خود تبدیل کند.
سازمان های کوچک با بودجه های محدود، باید روزنامه نگارها و گزارشگران متخصصی را استخدام کنند تا بر برنامه ی محتوایی شان نظارت داشته باشند. سازمان های متوسط و بزرگ، ممکن است بخواهند از یک آژانس کاریابی که با گزارشگری آشنا است، کمک بگیرند و دوست نداشته باشند مبلغی را به کانال های رسانه ای بپردازند.
شما برای موفق شدن، نیاز به یک فرهنگ بازاریابی دارید که شامل یک بازاریابی قوی و هسته ی انتشار و نیز به درک کاملی از اینکه چگونه محتوای نگارشی مناسب می تواند رفتار مشتری را حفظ یا تغییر دهد، نیاز خواهید داشت. در ادامه، سه نکته ای را که باید همیشه به هنگام خلق محتوا برای ایجاد و حفظ یک فرهنگ بازاریابی محتوایی، در نظر بگیرید را، ذکر می کنیم:
۱.بسته های محتوای خود را مثل یک برنامه ی تلویزیونی در نظر بگیرید. ابتدا یک برنامه ی آزمایشی را بعنوان تست اجرا کنید، و اگر موفقیت آمیز بود کار را با این برنامه ادامه دهید.
۲.آموزش اصول بازاریابی محتوایی به تمام مدیران محصول. مدیر تولید باید یک آگاهی کامل از نیازهای واقعی و مشکلات مخاطب داشته باشد. بیشتر مدیران محصول، هرگز درباره ی این جنبه فکر نمی کنند و فرصت ها را از دست می دهند.
۳.ایجاد یک تیم آزمایشی. بازاریابی محتوایی مفهوم دشواری نیست؛ بلکه به معنای متفاوت فکر کردن درباره ی نحوه ی ارتباط با مشتریان و کارکنان است. تغییر کامل بازاریابی زمان می برد؛ به خصوص در یک برند بزرگ. گزارش نویس ها و راوی ها را در دپارتمان بازاریابی خود پیدا کنید و یک عملیات بدون قید و بند اداری را شروع کنید؛ و این را بعنوان مبدا تست خود قلمداد کنید. بر روی رسیدن به یک یا دو هدف تمرکز کنید. وقتی که با این گروه به چندین هدف رسیدید و موفقیت برای شما آشکار شد، بعد می توانید آن را در سرتاسر سازمان، اعمال کنید.
(منبع: بازاریابی محتوایی، جو پولیتسی)
ادامه ی مقالات بازاریابی محتوایی را دنبال کنید…
دیدگاهتان را بنویسید