شاید بسیاری از ما اصطلاحاتی مانند چگونه مدیریت کنیم یا چگونه یک کاپیتان خوب در زمین فوتبال باشیم را بارها جستجو کردیم و از این جستجوها هیچ نتیجهای نگرفتهایم. بدون شک مدیریت یک هنر است اما همین هنر هم قابل آموزش و یادگیری است و میتوان با برنامهریزی مشخص خود را به عنوان یک مدیر خوب معرفی کرد.
با توجه به اینکه بسیاری از مدیران تازه کار با چالشهای مختلفی مواجه میشوند، در اینجا به طور ویژه میخواهیم بحث اینکه چگونه مدیریت کنیم را بررسی کنیم و چند راهکار ساده اما مؤثر را پیشنهاد دهیم.
چگونه مدیریت کنیم یا چگونه مدیریتمان میکنند؟!
این قسمت شاید چالشبرانگیز باشد و اغلب مدیران هم با آن مواجه میشوند، به ویژه مدیران تازه کار! در حقیقت کارکنان با سابقه و مدیران بالادستی، به دنبال گزینههایی هستند که به شکلهای مختلف آنها را مدیریت کنند و نحوه رفتار آنها را به سود خود تغییر دهند. اگر به برخی رفتارها توجه کنید به راحتی متوجه میشوید:
- معمولاً در پیشنهاد کارکنان با تجربه نوعی زور و اعمال تصمیم است
- کارکنان با تجربه تر سعی میکنند که ارتباط شما را با کارکنان بی تجربه محدود کنند
- از ماندگاری شما در دفتر کارتان خوشحال میشوند
- معمولاً سعی میکنند که نیروی نزدیک به خود را در دفتر کار یا به عنوان مشاور شما قرار دهند
- مدیران بالادستی راهکارهایی برای کنترل رفتار شما دارند
- مدیران بالادستی دستور نمیدهند، اما از اهرمهای فشار استفاده میکنند
پس میبینیم که در برخی موارد، شما کاملاً کنترل میشوید و اگر چه احساس مدیریت دارید، اما این مدیریت بیشتر شامل حال خودتان شده! و تأثیر چندانی روی کارکنان ندارد. اما اگر میخواهید پاسخی برای سؤال چگونه مدیریت کنیم پیدا کنید موارد زیر را سعی کنید در هر حالتی رعایت کنید:
قاطع اما انعطاف پذیر!
قاطع بودن به عنوان اولین اصل و مهمترین اصل در مدیریت شناخته میشود. هرگونه تزلزل در انجام برنامهها و یا در تصمیم گیری به مرور زمان باعث پرروتر شدن کارکنان و کنترل بیشتر آنها روی شما میشود. اما این دلیل خوبی نیست که شما مدیریت پدرانه را قبول نکنید و همه تصمیمات را فقط خودتان بگیرید. هر شخصی ممکن است در برخی موارد تصمیمات اشتباه بگیرند که نتیجه منفی روی محدوده مدیریت داشته باشند. در مطالب قبل نحوه برخورد با مدیران بداخلاق را توضیح دادیم، سعی کنید که شما از آنها نباشید.
پس اگر میخواهید بدانید که چگونه مدیریت کنیم حتماً باید در برخی موارد انعطافپذیری داشته باشیم. در واقع شما تصمیم خودتان را گرفتهاید، اما با توجه به مشاورهها و شرایط خاص خود میتوانید تغییرات جزئی در آنها به وجود بیاورید.
مواظب کلمات باشید، کارمندان به شما چشم دارند!
مدیران به نوعی رهبر هم هستند و مسیر کارکنان را مشخص میکنند. شما چه یک مدیر ۲۵ ساله باشید و چه ۲۵ سال سابقه کار داشته باشید، باز هم یک مدیر و یک رهبر هستید و کارکنان باید از شما تبعیت کنند. این یعنی رفتار کارکنان کاملاً تابع دستورات و تصمیمهای شماست و بعضاً آنها بدون حرف شما هیچ حرکتی انجام نمیدهند. این میتواند یک نقطه ضعف برای مدیریت شما و از طرف دیگر یک امتیاز فوق العاده برای کنترل کردن کارکنانتان باشد. وقتی که شما حرف میزنید، از کلمات استفاده میکنید، اما هر کدام از این کلمات میتواند معنای زیادی برای کارکنان داشته باشد.
به عنوان یک قانون برای چگونه مدیریت کنیم، اصطلاحاتی را به کار ببرید که بعداً برای آنها پاسخگو نباشید. دادن وعدههای اشتباهی، برنامه ریزیهای به دور از واقعیت و نداشتن استراتژی مشکلاتی است که کارکنان شما را هم گیج میخواهد کرد.
ارتباط داشته باشید، اما هیچوقت رفیق نشوید!
اصولاً یک مدیر در محل کار خود میتواند دو استراتژی متفاوت در نظر بگیرد:
- در حالت اول به طور مستقیم با کارکنان در ارتباط باشد و در حقیقت محیط کار او با محیط کارکنان تفاوت چندانی ندارد.
- در حالت دوم، مدیر در یک اتاق مخصوص مینشیند و کارکنان برای رسیدن به او باید از قبل هماهنگ کنند و با منشی یا مسئول دفتر در ارتباط باشند.
حالت اول از این جهت خطرناک است که ممکن است حس رفاقت و صمیمیت به وجود میآید و به نوعی کارکنان در انجام وظایف خود کوتاهی کنند. اما ریسک حالت دوم این است که کارکنان برای انتقاد کردن و رساندن نظر خود به شما ناامید میشوند و به مرور زمان ارتباط شما با کارکنان به طور کامل از بین میرود.
اینکه چگونه مدیریت کنیم صرفاً به ارتباط دوستانه با کارکنان محدود نمیشود و از طرف دیگر نیازی به قطع ارتباط ندارد. شما میتوانید بهانههای مختلفی برای کارکنان خود به وجود بیاورید که به دفتر کار شما میآیند و پذیرای پیشنهادات و انتقادات آنها باشید.
هدف کاملاً مشخص و واضح تعریف کنید!
در مطالب قبل از نداشتن هدف به عنوان یکی از عوامل شکست مدیران در مدیریت پروژه تعبیر کردیم. در واقع، پروژه مانند یک کشتی است که قرار است توسط شما به عنوان ناخدا به یک هدف خاص رسانده شود. اگر همه کارکنان در محل مشخص و در مسیر مشخص پارو بزنند، خیلی راحتتر و سریعتر به هدف میرسید. این در حالی است که اگر هر کدام به دلخواه حرکت کنند، چارهای جز پوشیدن جلیقه نجات و پریدن در آب متلاطم دریا نخواهید داشت.
بنابراین، برای اینکه بتوانید بهتر و مناسبتر کارکنان خود را مدیریت کنید، برای هر کدام از آنها با هدف مشخص و متمایز در نظر بگیرید. در واقع، اولین هدفی که مشخص میکنید این است که قرار است کسب و کار شما به چه نقطهای برسد و چه انتظاری میرود. در مرحله بعد، هر کدام از کارکنان باید هدفی خاص و تعیین شده داشته باشند تا بین آنها تضاد و مشکل به وجود نیاید و راحتتر بتوانند اهداف خود را انجام دهند.
واقع بین باشید و بر اساس آن تصمیم بگیرید!
سیر کردن در دنیای توهمات و خیالات هیچ نتیجهای برای محدوده مدیریت شما ندارد! شما برای اینکه پاسخ مناسبی برای سؤال چگونه مدیریت کنیم داشته باشید، باید واقعیتهای کسب و کار خود را ببینید و با توجه به آن تصمیم گیری کنید. به عنوان مثال، اگر به عنوان یک فروشگاه اینترنتی مشغول به کار هستید، هیچ وقت نمیتوانید یک شرکت بین المللی مانند آمازون را به عنوان رقیب اصلی خود بدانید.
بلکه، شما در گام ابتدایی هستید و باید فروشگاههای کوچکتر را به عنوان رقیب کنار بزنید و سپس به سراغ رقبای گردنکلفت بروید. حالا شما ممکن است در منزل و در اتاق خواب بارها بزرگترین فروشگاه اینترنتی دنیا شوید، اما واقعیت چیزی است که شما در حال حاضر در آن هستید و مدیریت آن را بر عهده دارید.
کارکنانتان را آموزش دهید!
متاسفانه بسیاری از مدیران از آموزش کارکنان خود غافل میشوند یا از ترس اینکه جذب رقبا شوند، ترجیح میدهند که کارکنان آنها در همان سطح سواد قبلی بماند. اما بخشی از وظیفه شما در حوزه چگونه مدیریت کنیم این است که کارکنان خود را برای اهداف ویژه و خاص آموزش بدهید. آموزش قرار نیست به صورت بلندمدت و آکادمیک انجام شود، بلکه شما به عنوان مدیر دورههای کوتاه مدت آموزشی برای کارکنان خود در نظر میگیرید تا حداقل اطلاعات خود را آپدیت و به روز رسانی کنند و توانایی حضور در محیط کار را داشته باشند.
مطمئن باشید که هر چه توانایی و سواد کارکنان پایینتر باشد، به مرور زمان این احساس به شما هم به عنوان مدیر منتقل میشود و شما هم همین روند را دنبال خواهیم کرد. یکی از اصلیترین دلایل پیشرفت مدیران، انتقاد کارکنان از آنها و تلاش برای برطرف کردن این انتقادات است.
کارها را بر اساس شایستگی واگذار کنید!
همه بازیکنان فوتبال مهارت کار با توپ را دارند هر کدام میتواند به شکلهای مختلف توپ را حرکت دهند. اما آیا واقعاً میتوانیم یک دروازه بان را در پست مهاجم به کار بگیریم؟ یا حتی میتوانیم دفاع راست را با دفاع چپ جابجا کنیم؟ این وظیفه مربی است که هر کدام از بازیکنان را در پست تخصصی و بر مبنای شایستگی آنها قرار دهد.
این واقعیت در دنیای مدیریت هم وجود دارد. در واقع یک مدیر باید این توانایی را داشته باشد که کارکنان خود را در پستها و منصبهای مختلف به کار بگیرد. برخی از افراد روابط عمومی خوب و قوی دارند و برای بخش مدیریت روابط عمومی یا قسمت منشی مناسبتر هستند. اما در طرف مقابل برخی ممکن است برای بخش انفورماتیک، برخی ممکن است برای بخش اپراتوری و برخی هم ممکن است برای پست معاونت به کار گرفته شود. بنابراین بخشی از چگونه مدیریت کنیم مربوط به مدیریت نیروی انسانی است که باید بتوانیم آنها را به شکل مناسب و استاندارد، بر مبنای ظرفیت و استعداد آنها، در محلهای مختلف به کار بگیریم.
تضادها و تفاوتها را درک کنید!
در یک خانواده ۴ نفره هم اختلاف و تضاد زیادی وجود دارد، حالا چه برسد به یک محیط کسب و کار با افراد غریبه و آشنا! وظیفه پدر خانواده است که بتواند این اختلافها و تضادها را در شرایط مختلف مدیریت کند و حتی از آنها به عنوان نقطه قوت برای انجام وظایف مختلف استفاده کند. گاهی ممکن است کارکنان یک اتاق به دلایل مختلفی با یکدیگر مشکل داشته باشند و امکان همکاری آنها وجود نداشته باشد.
این بخشی از وظایف یک مدیر است که تضادها و تفاوت بین کارکنان خود را درک کند و آنها را به مانند مهرههای شطرنج به شکل مناسب حرکت دهد. در واقع ما برای پاسخ به سؤال چگونه مدیریت کنیم باید در مورد تضادها و تفاوتها بین کارکنان تناسب ایجاد کنیم و از آنها به عنوان نقاط قوت مدیریتی کمک بگیریم.
دیدگاهتان را بنویسید