دینامیت موفقیت : روی تخت بیمارستان هم فکر کنید!
بارها و بارها، با خواندن و شنیدن داستان انسانهای موفق دریافته ایم که آنها درست بلافاصله پس از مطالعه کتابی مناسب، موفقیت را رقم زده اند. هرگز ارزش یک کتاب را دست کم نگیرید. کتاب ها ابزارهایی مناسب برای الهام بخشی هستند که شما را به دنیای جسارت وارد می کنند و متناسب با هر نقشه ای، روزهای تاریک زندگی شما را روشن می سازند.
«جرج استفک» در بیمارستان بستری بود و همان جا بود که ارزش زمان تفکر را فهمید. از لحاظ مالی ورشکسته شده بود. او در مدت بستری بودن در بیمارستان، زمان زیادی برای فکر کردن داشت. کار دیگری به جز فکر کردن و مطالعه نداشت. او کتاب «بیندیشید و ثروتمند شوید» را خواند. حالا آماده بود. عقیده ای به ذهنش خطور کرد.
جرج می دانست که بسیاری از خشکشویی ها برای صاف و بدون چروک ماندن لباس و هر نوع پارچه، تکه ای مقوا میان آن قرار می دهند. با کمی محاسبه متوجه شد که هر ۱۰۰۰ تکه مقوا، ۴ دلار برای خشکشویی ها خرج دارد. عقیده او، فروش ۱۰۰۰ تکه مقوا به مبلغ ۱ دلار بود. گرچه باید تبلیغ می کرد، ولی مسلما صاحبان تبلیغات نیز این فرصت را مغتنم می شمردند و او نیز سود می کرد.
جرج سعی داشت عقیده اش را عملی کند. پس از ترک بیمارستان، دست به کار شد. به خاطر تازه کار بودن در تبلیغات، دچار مشکل شد، اما نهایتا موفق به کشف و تنظیم روش های موفقیت به وسیله «آزمون و خطا» شد؛ همان چیزی که آن را «آزمون و موفقیت» می نامیم. جرج، عادت مطالعه، تفکر و برنامه ریزی را – که از بیمارستان به همراه داشت . ادامه داد. حتی وقتی شرایط کاری، کاملا مطلوب بود، باز هم سعی در افزایش خدماتش برای افزایش فروش داشت. البته مشتری ها پس از دریافت تکه های مقوا، آنها را دوباره به خشکشویی ها تحویل نمی دادند. او از خود پرسید: «چگونه می توانم به وسیله تبلیغات، خانواده ها را به نگهداری این مقواها ترغیب کنم؟»
بالاخره راه حل این کار به ذهنش خطور کرد. او چه کرد؟ در یک سمت مقوا به چاپ تبلیغات سیاه و سفید یا رنگی ادامه داد، اما در سمت دیگر، چیزی تازه را اضافه کرد – بازی جالبی برای بچه ها، دستور پخت غذایی خوشمزه برای خانم ها و یا جدول کلمات متقاطع برای تمام افراد خانواده. جرج از مردی سخن گفت که از چند برابر شدن هزینه خشکشویی خانواده اش شکایت داشت، چون متوجه شده بود که همسرش، لباس های تمیز را هم به خشکشویی می فرستاد، آن هم فقط به خاطر اینکه دستور طبخ چاپ شده روی مقواها را دریافت کند.
اما جرج به همین اکتفا نکرد. او بلند پرواز بود. هنوز هم قصد توسعه کارش را داشت. دوباره از خود پرسید: «چگونه؟» و پاسخش را نیز یافت. او هریک دلاری را که در ازای هر ۱۰۰۰ تکه مقوا از خشکشویی ها دریافت می کرد، به «مؤسسه خشکشویی آمریکا» داد. این مؤسسه نیز در عوض، به تمام اعضای خود توصیه کرد تنها از مقواهای جرج استفاده کنند. نهایتا جرج توانست به نکته ای مهم دست پیدا کند.
“هر چه بیشتر از مطلوب خود ببخشید، بیشتر سود می کنید.”
این گونه بود که فرصت کافی و مناسب برای تفکر، جرج استفک را صاحب ثروتی قابل ملاحظه کرد. او کشف کرد که اختصاص زمانی برای فکر کردن، در جذب موفق ثروت، بسیار لازم است. همواره بهترین عقاید ما در سکوت به ذهنمان خطور می کنند. این باور غلط را که در شلوغی و ازدحام می توان بهترین و تأثیرگذارترین بود، کنار بگذارید.
اگر فقط یک درصد از زمانتان را به تفکر، مطالعه و برنامه ریزی اختصاص دهید، تفاوت قابل ملاحظه ای در سرعت رسیدن به اهدافتان حس خواهید کرد. هر روز شما ۱۴۴۰ دقیقه است. فقط یک درصد آن را به مطالعه، تفکر و برنامه ریزی اختصاص دهید. به طور حتم، از تأثیر شگفت انگیز این ۱۴ دقیقه در زندگی تان حیرت می کنید.
منبع: (دینامیت موفقیت، ناپلئون هیل/کلمنت استون)
ادامه ی مقالات دینامیت موفقیت را دنبال کنید…
دیدگاهتان را بنویسید