مقدمه ی بازاریابی محتوا (۱)
آیا تا کنون نام سَپ (SAP) به گوش تان خورده است؟ شاید بدانید که ما در کشور آلمان هستیم. شاید حتی بدانید که ما نرم افزارهای کسب و کاری می فروشیم که سیستم های مالی و حسابداری شرکت های بزرگ را تقویت می کنند. اما ما چیزی فراتر از یک شرکت نرم افزاری هستیم. و برای مصرف کننده های عادی چندان شناخته شده نیستیم.
نرم افزارهای ما ۷۴% درآمد ناشی از تراکنش در دنیا و ۹۷% از ۱.۸ میلیون پیام متنی را که هر روز در سراسر دنیا ارسال می شوند، تقویت می کنند.
چالش ارتباطات ما از طریق داستان ها و گزارشات حل می شود. داستان ها درباره ی اینکه چه می فروشیم نیستند؛ بلکه آنچه که برای مشتریان خود انجام می دهیم را نقل می کنند.
ما معتقدیم که قدرت داستان های ما در این است که باعث می شوند خواننده و مصرف کننده به داستان تبدیل شوند. ما به بازاریابی محتوایی جذاب، ایمان داریم.
اما داستان ها چیز جدیدی نیستند. نخستین انسان ها دور آتش جمع می شدند و برای انتقال اطلاعات برای هم داستان می گفتند. امروزه نیز بعد از گذشت ۱۰هزار سال یا بیشتر می بینیم که با ظهور وب سایت ها، دسترسی به موبایل و رسانه های اجتماعی، برخی از روش های داستان گویی را تغییر کرده اند.
این فناوری ها به ما اجازه می دهند تا داستان هایی به اندازه ی ۱۴۰ کلمه بگوییم یا ویدئوی ۶ ثانیه ای تولید کنیم.
امروزه دنیا در محتوا و اطلاعات شنا می کند. در حالیکه مصرف کننده های محتوا از محتواهای تولید شده که در عرض چند ثانیه در سراسر دنیا پخش شده، لذت می برند؛ بازاریاب ها سعی می کنند خود را برای نبرد بر سر جلب توجه مخاطب آماده کنند.
اما مسئله اینجاست که در دنیای اطلاعات زده و اشباع شده از محتوا ،نرخ باز کردن ایمیل ها، نرخ کلیک روی لینک ها، نرخ تماس های تلفنی همگی رو به کاهش هستند؛ و تنها راه دست یافتن به مخاطب امروزی، محتوایی جذاب است که به لحاظ عاطفی در ارتباط با افرادی است که سعی می کنید با آنها ارتباط داشته باشید.
درست چند سال پیش، درکنفرانسی با جو پولیتسی دیدار داشتم. او معتقد بود که بازاریابی محتوایی چیز جدیدی نیست، اما هنوز در بسیاری از برندها مفهوم جانیفتاده ای است. او مثال هایی از بزرگ ترین برند های دنیا مانند John Deer، Procter & Gamble و Red Bull ارائه داد که از بازاریابی محتوایی استفاده می کنند.
بعد از یکی از این سخنرانی ها، نزدش رفتم و از او پرسیدم: “چگونه یک برند بی.تو.بی B2B می تواند کاری مانند این برندها انجام دهد؟”
توصیه ی جو، ساده و روشن بود. به من توصیه کرد که کارم را با یک آزمایش کوچک که در ارتباط با “اهداف عالی” برندمان است، شروع کنم؛ و محتوایی که واقعا ارزش تولید کردن را دارد، برای تیم خود مشخص کنم.
به این ترتیب ما دست به کار شدیم. متوجه شدیم که تا آن روز داشتیم محتوای تبلیغاتی و محصول محوری تولید می کردیم که قابل دانلود کردن، خواندن یا عمل کردن نبودند. ما به دنبال چند نفری بودیم که خواهان اطلاعات محصولات ما بودند و به افراد زیادی که حتی مطمئن نبودند که فناوری ما به درشان می خورد، بی تفاوت بودیم. به بیان کوتاه، ما دارای یک شکاف محتوایی بودیم.
یکی از بزرگ ترین چالش ها در بازاریابی محتوایی، قرار دادن نیازهای مشتریان قبل از نیازهای خود وبیان داستان هایی است که با مردم ارتباط دارند.
در این راستا، برای کمک به تیم های خود، اقدام به شناسایی سوالات مهم و عنوان جستجوهای مشتری های بالقوه ی خود کردیم. در حال حاضر، مشغول مستند سازی سوالات درباره ی این هستیم که چگونه فناوری و نوآوری می توانند به یک شرکت کمک کنند تا بزرگ ترین مشکلاتش را حل کند: چگونه رشد کند، چگونه هزینه ها را کاهش دهد، چگونه رقابت کند و چگونه مشتری وفادار جذب کند.
در سَپ، مشتری های ما سوالات زیادی دارند و ما تمام تلاش خود را می کنیم تا بهترین پاسخ ها را به آنها بدهیم. بر روی نیازهای شان تمرکز می کنیم؛ اما هنوز مسیری طولانی در پیش داریم.
هنوز کلیه ی محتواهای ما جذاب نیستند. اما داریم روی آنها کار می کنیم. خلق بازاریابی محتوایی جذاب، فرآیندی طولانی است. اما گام اول، پذیرفتن این است که باید امروز متفاوت بازاریابی کنیم تا بمانیم و رشد کنیم.
(منبع: بازاریابی محتوایی، جو پولیتسی)
ادامه ی مقالات بازاریابی محتوایی را دنبال کنید…
دیدگاهتان را بنویسید