از خوب به عالی: پی بردن به علاقه مندی خود
در طی مصاحبه هایی که با اعضای شرکت های رهسپار تعالی داشتیم، دریافتیم که، مدیران این شرکت ها شور و اشتیاق زاید الوصفی نسبت به کار خود دارند.
اغلب مدیران ارشد شرکت فیلیپ موریس (تولید کننده ی سیگار مارلبرو)، خودشان از مصرف کنندگان پر و پا قرص محصولات شرکت خود به شمار می رفتند. در سال ۱۹۷۹، راس میل هایزر، که بعدها به سمت معاونت ریاست فیلیپ موریس درآمد و یک سیگاری دو آتیشه بود، گفت: “من عاشق سیگار هستم، سیگار یکی از چیزهایی است که حقیقتا موجب می شود زندگی ارزش زندگی کردن داشته باشد.”
کارمندان شرکت فیلیپ موریس، واقعا شرکت خود را دوست داشتند و نسبت به کاری که انجام می دادند آکنده از شور و اشتیاق بودند. حال ممکن است بگویید: “اما این فقط دفاع از صنعت تنباکو است. البته که آنها این احساس را دارند، در غیر این صورت چگونه می توانستند، شب ها سر بر بالش بگذارند؟”
اما جالب است که بدانید، شرکت هم تراز فیلیپ موریس، یعنی شرکت رینولدز، بدون علاقه و فقط به واسطه ی اینکه تنباکو، درآمدزاست؛ به این صنعت روی آورد. و در نتیجه ی این دیدگاه، نه تنها موفقیتی بدست نیاورد، بلکه مورد انزجار جامعه هم بود.
ممکن است صحبت از چیزی به لطافت و نرمی شور و اشتیاق، در خصوص بخش لاینفک یک چارچوب استراتژیک، عجیب به نظر برسد. اما در تمام شرکت های رهسپار تعالی، شور و علاقه، بخش مهمی از مفهوم خارپشتی بود. شما نمی توانید احساس را تولید کنید و افراد را به شور و علاقه برانگیزید. تنها کاری که می توانید انجام دهید این است که، عامل به وجود آورنده ی این شور و اشتیاق را در خود و افراد پیرامون تان کشف کنید.
بدانیم که: شرکت های رهسپار تعالی نمی گفتند: “خوب، مردم بیایید نسبت به کاری که انجام می دهیم، شور و علاقه داشته باشیم.” آنها روش عاقلانه ای پیش می گرفتند و می گفتند: “ما فقط باید کاری را انجام دهیم که می توانیم نسبت به آن شور و اشتیاق داشته باشیم.”
زمانی که مدیران شرکت ژیلت، ساختن سیستم های پیشرفته و نسبتا گران قیمت اصلاح صورت را به جای مبارزه در سطح رقابت با تیغ های یکبار مصرف، انتخاب کردند، بیشتر به این خاطر دست به این کار زدند که نمی توانستند نسبت به تیغ های یکبار مصرف ارزان قیمت، اشتیاق و علاقه ای داشته باشند.
یک روزنامه نگار در خصوص مدیر عامل شرکت ژیلت اینطور نوشته بود: “آقای زین در مورد محصولات خود، با چنان پشتکار فنی و هیجانی صحبت می کند که گویی یک مهندس در خصوص هواپیمای بویینگ توضیح می دهد.”
شاید به نظر شما تصور اینکه بخواهید نسبت به ژیلت، داروخانه، دئودورانت، خواروبار فروشی، تنباکو و یا ماشین تمبر زنی علاقه مند باشید، دشوار باشد. حتی ممکن است با دیدن کسانی که می توانند به خاطر ایجاد بانکی به تاثیر گذاری مک دونالد، به وجد آیند و یا فردی که پوشک بچه برایش جذاب است، تعجب کنید.
در انتها، این حقیقتا مهم نیست، نکته ی مهم این است که آنها نسبت به آنچه انجام می دادند اشتیاق داشتند و این اشتیاق عمیق و واقعی بود.
(منبع: از خوب به عالی، جیم کالینز)
ادامه ی مقالات “از خوب به عالی” را دنبال کنید…
دیدگاهتان را بنویسید