ارتباط بین ساختار و کنش
کاملا امکان پذیر است که دو چیز از هم متفاوت باشند و در عین حال با یکدیگر مربوط باشند. این موضوع در مورد ساختار و کنش صدق میکند. واضح است که بخشی از رفتار من در هر لحظه به مقدار زیادی با خاطرات و روشهایی که در درون خود دارم مربوط است.
تصور کنید که من یک دسته از رفتارهایی را نشان می دهم که با «حالت نفسانی کنشی» بخش منفی «کودک مطیع و سازگار» مطابقت دارد. فرض کنید من چمباتمه زده ام به صورتی که دستها و پاهایم به سختی جمع شده اند و دندانهایم را به هم فشار می آورم، در حالی که صورتم دارد سرخ می شود و عرق از پیشانیم سرازیر می گردد. اگر در آن حال به من نگاه کنید، درباره بخشی از ساختار «حالت نفسانی» که من از درون با آن در تماس هستم، چه خواهید گفت؟
شما بطور منطقی و عقلانی می توانید حدس بزنید که من در حال تجربه نوعی از «حسهای بدنی» هستم که با تعریفی که از «کودک فیزیولوژیک» میشود مطابقت دارد و ممکن است اینطور هم باشد. و شاید هم با تصورات درونی خودم از آن «دیو وحشتناک» و یا آن عنصر «والدی» جادویی، که من در سه سالگی ساخته ام و آن را ذخیره کرده ام، در تماس می باشم. همچنانکه امکان دارد نوارهایی را از زمانی که وقتی پدرم به عنوان یک «کودک» در معرض تهدید قرار میگرفت، چمباتمه می زد و صورتش سرخ می شد، بازنوازی کنم. در این صورت، من به بخشی از حالت نفسانی «والد» خودم دستیابی دارم. یعنی «کودک» درون «والد» پدرم .
و به غیر از همه اینها، ممکن است «بازیگر ماهری» باشم و بازی کاملی را به منظوربعضی هدفهایی که به عنوان یک فرد بزرگسال دارم، و شما از آن آگاه نیستید، به جریان اندازم. در این صورت احتمال دارد که من بین محتوای «بالغ»، و «پروفسور کوچولو»، در حال جابجایی باشم.
خلاصه کلام: وقتی که شما به من نگاه می کنید و به من گوش فرا می دهید، می توانید «کنش» را مشاهده کنید، ولی «ساختار» را فقط می توانید استنباط کنید.
منبع : ( تحلیل رفتار متقابل ، یان استورات / ون جونز )
ادامه ی مقالات ت را دنبال کنید…..
دیدگاهتان را بنویسید