نوع خشنودی مدیران از موقعیت رسمی که به آنان داده شده است، بستگی به شرایط آن موقعیت دارد. عواملی نظیر؛ میزان حقوق و دستمزد دریافتی، ویژگیهای رفتاری و شخصیت افرادی که در نقش کارکنان(مرئوسین) واحد یا سازمان با او کار میکنند، در خشنودی یا نارضایتی وی، اثر دارند. در زیر، به هفت منبع خشنودی شغلی که بیشتر مدیران در سازمانها تجربه میکنند، اشاره شده است.
احساس قدرت و وجهه یا اعتبار:
وقتی فرد در نقش مدیر یک گروه، بخش یا یک سازمان ظاهر میشود، خود به خود احساس قدرت را نیز، تجربه میکند. احساس وجهه یا اعتبار برای فرد نیز به آن دلیل که غالباً مردم پُست مدیریت را پدیدهای مهم و با ارزش تلقی میکنند و برای آن ارزش خاصی قایل هستند، کسب میشود.
پیدا کردن فرصت برای کمک به دیگران:
معمولاً مدیران؛ (۱) با افراد تحت نظارتشان مستقیماً کار میکنند؛ (۲) مهارتهای شغلی را به آنان میآموزند یا به مشکلات شخصی آنان، گوش میدهند و (۳) به راهنمایی آنها میپردازند. بخشی از کار یک سرپرست آن است که افراد تحت نظارتش را یاری دهد تا آنان نیز روزی در پُست سرپرستی، قرار گیرند. یک مدیر غالباً همان اندازه احساس کمک کردن به دیگران را دارد که مدیر منابع انسانی یک سازمان تولیدی یا مددکار اجتماعی یک مؤسسۀ توانبخشی، چنین احساسی را تجربه میکند.
درآمد بالاتر:
به طور کلی، حقوق و دستمزد مدیران، بالاتر از حقوق و دستمزد افراد تحت نظارتشان است. هرچند گاه تفاوت بین حقوق و دستمزد مدیر یک واحد و مجموعۀ دریافتی افراد تحت نظارتش، اندک است و باعث ناکامی او میشود؛ اما احتمال افزایش درآمد وی، بیش از افراد دیگری است که در پُست مدیریت، قرار ندارند. در غرب، مدیران اجرایی شرکتهای بزرگ، بیش از ورزشکاران حرفهای معروف یا هنرپیشگان، درآمد دارند.
احترام و منزلت اجتماعی:
یک مدیر، غالباً مورد احترام اعضای گروهی است که مسئولیت هماهنگ ساختن فعالیتهای آنان را برای دستیابی به هدفهای از پیش تعریف شده، برعهده دارد. ضمناً منزلت اجتماعی او نیز بالاتر از افراد دیگری است که نقش مدیریت را، برعهده ندارند. وقتی فرد احساس میکند در شرایطی قرار گرفته که ممکن است در پُست مدیریت یا سرپرستی منصوب شود، احساس میکند منزلت اجتماعی او نیز، بالاتر رفته است.
فرصتهای مناسب برای پیشرفت:
وقتی شما به عنوان مدیر یک گروه انتخاب میشوید، فرصتهای مناسب برای پیشرفتتان، افزایش پیدا میکند. اگر فردی علاقهمند به رشد و پیمودن پلههای ترقی در سازمان محل کارش باشد، منصوب شدن به پُست سرپرستی یا مدیریت پایه، برای او نقش سکوی پرتاب را ایفا خواهد کرد.
احساسِ در جریانِ امور بودن:
یکی از مزایای جنبی یک مدیر آن است که؛ (۱) اطلاعات درون سازمانی بیشتری به او میرسد؛ (۲) در جلسات بیشتری شرکت میکند و (۳) در جریان اطلاعاتی قرار میگیرد که در سطح مدیریت سازمان، توزیع میشود. برای مثال، یکی از این خبرهای داغ میتواند در رابطه با برنامههای توسعه یا گسترش سازمان، باشد.
دانستن امکان برای صرفهجویی:
ممکن است مدیر در موقعیتی قرار گیرد که بتواند بودجۀ واحد تحت نظارتش را پیشبینی کند یا در پیشبینی بودجۀ واحد تحت نظارتش، سهم داشته باشد. در این شرایط، هرچند ممکن است به دلیل صرفهجوییها و تلاشهای او جهت ممانعت از صرف هزینههای بیهوده، چیزی نصیب وی نشود، اما احساس اینکه قضاوت او مورد اطمینان و تأیید سازمان است، خشنودی وی را از نقشی که بر عهده دارد، افزایش میدهد.
(منبع: روانشناسی مدیریت تألیف دکتر محمود ساعتچی)
مطلب خوبی بود، اما بعضی مدیران شامل این موارد نمیشن و به قول معروف «ژن معیوب» دارند…
🙂 ممنون از نظرتون، در پست بعدی به ناکامیهای مدیران و ناتوانی در ایفای نقش رهبری اشاره خواهیم کرد.
بسیار عالی
ممنون از مطالعه و توجهتون
خیلی عالی بود
ممنون از شما
ممنون از شما که بازخورد میدهید.
بسیار مفید بود 🙂
ممنون که زمان گذاشتید
بسیار عالی ، ممنون از مطلب شما
سپاس از توجهتون
با تشکر از شما مطلب مفیدی بود، لطفاً در مورد سختی کار مدیریت و مدیران باید چه دانش هایی داشته باشند هم مطلب قرار دهید .
با تشکر
بله حتماً ممنون از پیشنهادتون
ممنون از مطلب مفیدتون
لطفا راجع به ارتباط متقابل و تعامل بین کارمندان و مدیران موفق هم مطلب بزارید
ممنونم
خیلی ممنون
به زودی مطالب بیشتری در این خصوص خواهیم داشت.
باید رهبری را بلد باشیم تا بتوانی کسب و کارمان را رهبری کنیم