تشخیص و تمیز ساختار از کنش
برای استفاده مؤثر از الگوی حالات نفسانی، شما باید درک روشن و درستی از تفاوتهای بین ساختار و کنش داشته باشید. ابهام بین این دو، در تکامل نظریه تحلیل رفتار متقابل، یک مشکل قدیمی است.
با این وجود تفاوتهای بین آنها به سادگی قابل فهم است. همه آنها از اصل ساده ای که شما به آن واقف هستید نشأت می گیرند.
الگوی کنشی مشاهدات رفتاری را تقسیم بندی می کند، در حالی که الگوی ساختاری خاطرات و روشهای ذخیره شده را تقسیم بندی می کند. تا آنجائیکه این مطلب را به خاطر داشته باشید می توانید با اعتماد کامل تفاوت بین ساختار و کنش را تشخیص دهید.
یکی از ما، نویسندگان این کتاب (وان جوینز)، این تفاوت را به شکلی کاملتر در یکی از مجلات تحلیل رفتار متقابل توضیح داده و چنین می نویسد:
دکتر اریک برن تفاوتهای بین نمودارهای ساختاری و کنشی را با دقت نظر توضیح می دهد. من بر این باورم که او اساس منطقی محکمی را برای این وضعیت بنا نهاده بود. بسیاری از نویسندگان معاصر تلاش دارند که تعادلی بین این دو به وجود آورند. این درست مانند این است که بخواهیم چرخ را با چرخش هماهنگ سازیم.
این دو طبقه بندی به جنبه های مختلفی از واقعیت مربوط می شوند. در تحلیل حالات نفسانی، «وضعیت ساختاری» به محتوای قسمتهای مختلف شخصیت مربوط می شود، در حالی که وضعیت «کنشی» یا «توصیفی» به روشهایی که شخصیت در نقطه خاصی از زمان به کنش در می آید، مربوط است. این وضعیت را می توان شبیه نگاه کردن به یک پمپ که گرما و سرمای خانه را تأمین می کند، تشبیه نمود.
به این پمپ حرارتی می شود به صورت «ساختاری» نگاه کرد و اجزای مختلف آن را نشان داد، از جمله کمپرسور، لوله هوا، ترموستات و غیره. لیکن به این پمپ حرارتی می توان از نقطه نظر «کنشی» یا «توصیفی» هم نگاه کرد و درباره این که خانه را گرم می کند یا با انتقال هوا، باعث خنکی آن می شود، برق مصرف می کند و غیره صحبت کرد. اینها توضیحات و توصیفاتی است در مورد این که چگونه کل سیستم در زمان مشخصی در حال کنش است.
هرگاه می خواهید تفاوت بین ساختار و کنش را مشخص و روشن سازید به مثال چرخ و پمپ حرارتی فکر کنید.
شما همچنین راه دیگری برای بیان این تفاوت میدانید
ساختار = چه چیز = محتوا
کنش = چگونه = فرآیند
فکر می کنید چرا تشخیص صحیح این قدر اهمیت دارد؟
هر زمانی که ما درباره رابطه متقابل بین افراد صحبت می کنیم، باید از الگوی کنشی استفاده کنیم و زمانی که میخواهیم بدانیم در درون افراد چه می گذرد از الگوی ساختاری استفاده می کنیم.
همین مطلب را با زبان علمی می توان به این شکل بیان کرد: برای به کارگیری جنبه های بین فردی تحلیل رفتار متقابل باید از الگوی کنشی استفاده کنیم در حالیکه، برای بررسی مسائل درون روانی می بایست، از الگوی ساختاری استفاده کنیم.
وقتی که به شما نگاه می کنم و به شما گوش میدهم و فکر میکنم که شما در چه حالت نفسانی خود قرار دارید، فقط در محدوده الگوی کنشی، قادر به قضاوت هستم. شاید ببینم سرتان را به یک طرف کرده اید یا ابرویتان را چین میدهید و با انگشت خود را در می گذارید. از روی این مشاهدات می توانم قضاوت کنم که در حال نفسانی کنشی «کودک مطیع و سازگار» خود هستید.
راه مشابهی وجود ندارد که بتوانم شما را مشاهده کنم و قضاوت آیا در «پروفسور کوچولوی» خود و یا «والد» درون «والد» خودتان هستید. این اسامی بیان کننده مجموعه ای از رفتارها نیستند، بلکه مجموعه ای از خاطرات را در بر می گیرند. فقط با گوش دادن به محتوای آنچه که بیان می کنید، می توانم در مورد نوع دوم الگوی ساختاری شواهدی گرد آورم.
اگر واقعا بخواهم درباره محتوای پروفسور کوچولو یا «والد» درون «والد» شما چیزی بدانم (یعنی «چه چیز» به جای «چگونه»)، باید راجع به شما به بررسی بپردازم. اصولا باید از شما سئوالات زیادی بپرسم. من همچنین باید دانش کلی خود را در مورد انواع مختلف شخصیت و درباره این که کودکان چطور رشد می کنند، به کار گیرم.
منبع: (تحلیل رفتار متقابل، یان استورات/ون جونز)
ادامه ی مقالات تحلیل رفتار متقابل را دنبال کنید…
دیدگاهتان را بنویسید