دینامیت موفقیت: آیا از بهترین عقاید واهمه دارید؟
یکی از چیزهایی که مانع می شود «حال» را دریابیم، ترسی است که از الهامات و عقاید خود داریم. ما از عقایدی که برای اولین بار به سویمان می آیند، اندکی می ترسیم. ممکن است خیلی دور و غیرقابل دسترس به نظر برسند. هیچ شکی در این نیست. چون گام برداشتن با عقاید جدید، به شهامت و جرأت احتیاج دارد.
“اما باید بدانید همین شهامت و جرأت است که غالبا فوق العاده ترین نتایج را به ارمغان می آورد.”
یک نویسنده مشهور به نام «السی لی» برای ما از دختران یک فرد مشهور نیویورکی تعریف کرد که «روت باتلر» و «النور باتلر» نام داشتند. روت می گوید: «پدرم نقاش نا امیدی بود که هرچند استعداد نقاشی داشت، اما فقر شدید، هیچ فرصتی برای کسب شهرت او نگذاشته بود. بنابراین، نقاشی هایش را جمع کرد. بعدها شروع به خرید تابلوهای نقاشی برای من و النور کرد.»
به همین خاطر، این دو دختر، کم کم اطلاعات مفیدی در باره هنر و در کنار آن، استعداد هنری خاصی در مورد نقاشی ها پیدا کردند. وقتی بزرگ تر شدند، دوستان و اطرافیان در باره اینکه چه تابلوی نقاشی را برای منزلشان بخرند، با آنها مشورت می کردند یا اغلب تابلوهای نقاشی آنها را برای مدتی کرایه می کردند. یک روز صبح زود، النور، روت را از خواب بیدار کرد و گفت: «عصبانی نشو، یک فکر عالی دارم! می توانیم با هم یک اتحادیه درست کنیم.»
روت پرسید: «حالا این اتحادیه ای که می گویی چیست؟»
اتحادیه ای که می گویم، اتحادیه ای است شراکتی که دو یا چند نفر با هماهنگی کامل و برای هدفی مشخص تلاش می کنند. کاری که می خواهیم انجام دهیم، این است: «کرایه دادن تابلوهای نقاشی!» روت موافقت کرد. این عقیده، واقعا عالی بود.
از همان روز، کار خود را آغاز کردند، هرچند به قول دوستانشان، مشکلات زیادی بر سر راه آنها بود. این خطر وجود داشت که تابلوهای با ارزش آنها گم یا دزدیده شوند. همچنین امکان بروز مشکلاتی در زمینه بیمه و مسائل حقوقی وجود داشت. اما آنها مصمم به کارشان ادامه دادند. ۳۰۰ دلار سرمایه جمع کردند و با پدرشان هم صحبت کردند تا زیرزمین مغازه پوست فروشی اش را بدون دریافت اجاره به آنها بدهد.
روت می گوید: «۱۸۰۰ تابلوی نقاشی مان را لابلای پوست ها در زیرزمین پنهان کردیم و به چشمان ناراحت و نا امید پدر توجهی نکردیم. سال اول چندان جالب نبود، اما واقعا تلاش کردیم.» بالاخره عقیده فوق العاده آنها کارساز شد.
شرکت آنها که با نام «گالری سیار نقاشی نیویورک» شناخته شد و موفق هم شد، آن هم با تقریبا ۵۰۰ تابلو که برای اماکن تجاری، پزشکی، حقوقی و استفاده در منازل اجاره رفته بود. یک اتفاق جالب در کار آنها، نامه ای از ندامتگاه ماساچوست بود. یکی از زندانیان، با خجالت، نشانی خود را برای آنها فرستاده بود تا بلکه برایش تابلویی فرستاده شود. اما آنها تابلو را مجانی، البته با احتساب هزینه حمل و نقل، برایش فرستادند. در واکنش به این کار، مقامات زندان نوشتند که چقدر تابلو در ارتقای سطح هنری زندان و زندانیان مؤثر بوده است.
“روت و النور، کارشان را با یک عقیده راسخ آغاز کردند و سپس آن را با عمل غنی ساختند. نتیجه آن هم سودی بود که به آنها تعلق گرفت و لذت و خوشحالی فراوانی که نصیب دیگران شد.”
منبع: (دینامیت موفقیت، ناپلئون هیل/کلمنت استون)
ادامه ی مقالات دینامیت موفقیت را دنبال کنید…
دیدگاهتان را بنویسید