چاره ای جز گاو بنفش ندارید!
قهرمان یکی از داستان های من «تام پیتر» پیشنهاد افزودن شور و شوق زیاد به همراه سحر و جادو را به کارفرمایش داد. برای بسیاری از ما انجام این کار، قانع کننده و گاه وادار کننده است. تمام خیال پردازی های بزرگ، خطرپذیری و سحر و جادوهای دنباله دار جذاب هستند اما این خیال پردازی ها برای بسیاری از افرادی که ما با آنها کار می کنیم جذاب نیست: افرادی مثل کارفرمای تام که می گفت: « ما باید یک موضوع را برای گروه کثیری از خواستاران جذاب نشان دهیم بدون اینکه شور و هیجان خاصی به کارمان اضافه کنیم.»
افراد مشکوک گمان می کنند که شور و علاقه، غیرقابل اعتماد و بی فایده است. مردم آن کالا را نخواهند خرید. نه! این گونه نیست. این افراد به علت ها و چراها بی اهمیت هستند. آنها فقط می خواهند کاری را انجام دهند که شاید در آینده نتیجه دهد. و نکته ی گاو بنفش در اینجاست.
نام های تجاری بزرگ، موفقیت های بزرگ، افتتاح های بزرگ (بزرگ، کوچک، جهانی و یا منطقه ای) همه ی اینها کار یک گاو بنفش است. نیازی نیست که شما برای آفرینش گاو بنفش، شور و علاقه ی زیادی داشته باشید. نیازی به خلاقیت بسیار خارق العاده ندارید. آنچه نیاز دارید بینشی است که بدانید به جز پذیرفتن، گزینه ی دیگری پیشنهادی از طرف گاو بنفش برای رشد تجارت و یا ارائه ی محصول تان ندارید. چیز دیگری کارساز نیست.
معنای این جملات این است: ارائه ی ده محصول هرکدام به ارزش ۱۰ میلیون دلار، بسیار هوشمندانه تر از سرمایه گذاری ۱۰۰ میلیون دلاری برای خرید تبلیغات تلویزیونی است، آن هم فقط برای یک کالا، یعنی اگر هر ده کالا شکست بخورند شما ده مسیر را شناخته اید که راه به جایی نمی برند و نسبت به زمانی که به خاطر تبلیغات تلویزیونی آن هم برای یک کالا شکست می خورید، جلوتر هستید.
اگر مدیر و کارفرمای شما از تعدادی افراد متمرکز می خواهد که موفقیت محصول جدید را به اثبات برسانند، ناراحت نشوید. اگر این افراد چنین چیزی را می خواهند، احتمالا آنها هم در اشتباه هستند. اگر شرکت شما به دنبال این است که فقط یک کالا را تا کریسمس به بازار عرضه کند، باید کار دیگری برگزینید.
شما قرار نیست گاو بنفشی را با این فشار و احتمالات، اختراع کنید. هر چیزی که از روی اجبار باشد به موفقیت نخواهد رسید. به کتابی در ارتباط با خلاقیت و تراوش فکری نیاز ندارید. شما تاکنون صدها و یا هزاران نقشه ی خلاقانه داشته اید که افراد گروه، دل و جرأت انجام آن را نداشته اند. نیازی به وقت و پول بیشتر هم نیست، فقط باید بدانید نمونه ای از نشان تجاری جدید می تواند کاری از پیش ببرد و اگر فقط واقعیت گاو بنفش را بپذیرید یافتن ناگهانی اش برای شما آسان خواهد شد.
«جی پیترمن» مدیر شرکت تولید پوشاک و دیگر لوازم فرعی فهمید چگونه پیام خود را به خوانندگان نیویورکی برساند. او فهمید فرصتی ندارد تا بتواند موفقیتی یک شبه کسب کند. بنابراین برای این کار تلاش نکرد. کسانی که مورد نظر او بودند به کاتالوگ ها و شنیدن صدای او مثل یک جادوی سحرآمیز نگاه می کردند. هیچ کدام از شرکت های اینترنتی بزرگ روی او سرمایه گذاری نکردند. غیرقابل آزمایش و بسیار غیر معمول بود، بعضی ها هم او را عجیب و غریب می دانستند.
وقتی گروه ارزیابی تلویزیون کابلی «کمدی سنترال» در مورد سریال «ساوت پارک» همه پرسی برگزار کرد با یک رکورد مواجه شد. امتیاز سریال او ۱ / ۵ از ۱۰ شد که توسط زنان به آنها داده شده بود. سه زن در گروه پرسش شوندگان گریه می کردند و نمایش را نفرت انگیز و وحشتناک توصیف کردند. اما تعدادی از افراد گروه که شامل پسران و مردان بود، پیام نمایش را به دیگران انتقال دادند و این گونه شد که نمایش مثل ضربه ی یک هیولا موثر واقع شد و به شهرت رسید. (عطسه کنندگان اصلی آقایان و پسران بودند)
به یاد داشته باشید نکته در عجیب بودن نمایش نیست، بلکه در پیام رسانی به تعداد کوچکی از عطسه کنندگان است که ایده ای اوتاکویی دارند. قدرتمند بودن نمایش به معنای مضحک بودن آن نیست، قدرتمند بودن برای مکان و افراد مناسب یعنی خاص بودن.
منبع: (گاو بنفش، اثر ست گادین)
ادامه ی مقالات گاو بنفش را دنبال کنید…
دیدگاهتان را بنویسید