دینامیت موفقیت: ثروتمند شدن با بینش قوی و خلاقیت
در ۱۸۶۹، «کوکوچی میکی موتوی» یازده ساله، در شهر توبای ژاپن، بعد از پدر مجبور به ادامه حرفه وی به عنوان تولید کننده رشته فرنگی شد، چون پدرش به علت بیماری سختی خانه نشین شده بود. پسر جوان، ناگزیر از تامین مخارج ۶ برادر، ۳ خواهر و والدینش بود. او علاوه بر وظیفه تولید رشته فرنگی، مجبور به فروش روزانه آنها نیز بود. او ثابت کرد که فروشنده خوبی است. او پیش از این، یک استاد سامورایی خصوصی داشت که به او آموخته بود: «وفاداری حقیقی، در محبت و عشق به دیگران خلاصه می شود نه در عبادت و نیایش مداوم.»
با این فلسفه مبتنی بر نگرش ذهنی مثبت، میکی موتو دست به کار شد. او عادت کرد که هر آنچه اراده کند، به واقعیت تبدیل سازد. در بیست سالگی، عاشق دختر یک سامورایی شد. میکی موتوی جوان می دانست که پدرزن آینده اش، بعدها دخترش را به خاطر ازدواج با یک تولید کننده رشته فرنگی ملامت خواهد کرد. به همین خاطر، این انگیزه را یافت که خودش را تغییر دهد.
پس شغلش را از تولید و فروشندگی رشته فرنگی به تجارت مروارید تغییر داد. درست مثل خیلی از افراد که در هر نقطه از جهان به موفقیت دست می یابند، میکی موتو هم دنبال راهی بود تا او را در فعالیت تازه اش موفق سازد و درست مثل خیلی از صنعتگران حرفه ای امروزی، از دانشگاه کمک گرفت.
پروفسور «یوشی کی چی میزوکوری» نظریه ای را به میکی موتو گفت که هرگز اثبات نشده بود. او گفت: «مروارید هنگامی تولید می شود که شیئی خارجی مثل یک دانه ماسه، در داخل صدف گیر کرده باشد. اگر این شی خارجی به کشته شدن صدف نینجامد، طبیعت، آن شی را با ماده ای اسرارآمیز می پوشاند که نهایتا منجر به تولید مروارید در دل صدف مادر می گردد.» میکی موتو شگفت زده شد! او اصلا نمی توانست صبر کند تا جواب این سؤال ذهنش را پیدا کند: «آیا من هم می توانم با قرار دادن شی خارجی در صدف و سپردن باقی کار به طبیعت، مروارید پرورش دهم؟» او این نظریه را به عملی مثبت تبدیل ساخت، البته با یادگیری و دیدن.
میکی موتو، نگاه عمیق را از همان پروفسور یاد گرفت و سپس از قدرت تخیل خود استفاده کرد. او غرق در تفکر خلاق شد و از استدلال استقرایی نیز بهره گرفت. او فهمید که اگر قرار است تمام مرواریدها توسط شی خارجی تولید شوند، پس می شود از قانون طبیعت هم بهره برد. او توانست اشیای خارجی را در صدف ها قرار دهد و مروارید مصنوعی تولید کند. او یاد گرفت که مشاهده و عمل کند و به همین خاطر، مرد موفقی شد.
اکنون با مطالعه زندگی میکی موتو می توان دریافت که او از ۱۷ دستورالعمل موفقیت استفاده کرده است. بدانید که دانش، شما را موفق نمی کند، بلکه به کارگیری آن است که این کار را می کند. عمل کنید. بسیاری از ایده ها که بعد از تغییر نوع بینش به سوی ما می آیند، شاید در نظر دیگران، گنگ باشند. این ایده ها یا ما را می ترسانند یا در صورت عمل به آنها، خوش شانسی و ثروت را به همراه می آورند.
در زیر، داستان واقعی دیگری درباره مروارید آورده ایم. این دفعه، قهرمان داستان، جوانی آمریکایی به نام «جوزف گلدستون» است.
او خانه به خانه، به دنبال مشتری جواهرات می گشت. روزی در کمال ناامیدی متوجه شد که ژاپنی ها مرواریدهای پرورشی زیبایی می سازند و او می تواند آنها را با قیمتی بسیار کمتر از قیمت واقعی شان بفروشد! جوزف، این موقعیت بزرگ را به طور دقیق مشاهده کرد. با وجود کساد بودن بازار در آن سال، او و همسرش، استر، تمام اموالشان را به ارز تبدیل کردند و راهی توکیو شدند.
آنها با کمتر از ۱۰۰۰ دلار به ژاپن رسیدند، اما نقشه ای عالی و نگرش ذهنی مثبت داشتند. آنها با آقای کی. کیتامورا، رئیس انجمن فروشندگان مروارید در ژاپن به گفت و گو نشستند. جوزف، افکار بزرگی در سر داشت. او در باره نقشه اش با آقای کیتامورا صحبت کرد و گفت که مایل است مرواریدهای پرورشی ژاپنی را با دریافت ۱۰۰.۰۰۰ دلار اعتبار به آمریکا منتقل کند. این، پیشنهادی فوق العاده در آن سال کسادی بازار به شمار می آمد.
آقای کیتامورا بعد از چند روز، موافقت خود را نشان داد. مرواریدها خیلی خوب به فروش رفتند. خانم و آقای گلدستون هم روز به روز پولدارتر شدند. چند سال بعد، تصمیم گرفتند محوطه پرورش صدف را خودشان به وجود آورند و برای این کار از آقای کیتامورا کمک گرفتند. در اینجا هم موقعیت هایی را دیدند که دیگران نمی دیدند. تجربه ثابت کرد که وارد کردن شی خارجی به داخل صدف، تا ۵۰ درصد احتمال ضرر را در پی دارد.
خانم و آقای گلدستون از خود پرسیدند: «چطور می توانیم این ضرر زیاد را کاهش دهیم؟» بعد از مطالعات فراوان، تصمیم گرفتند از روشی که در اتاق های بیمارستان ها استفاده می شد، بهره ببرند. آنها پوسته خارجی صدف را می شستند و ضد عفونی می کردند تا از عفونت های احتمالی جلوگیری شود. جراح از یک ماده بی حس کننده برای آرام کردن صدف استفاده می کرد. سپس شی خارجی بسیار کوچکی را درون صدف می گذاشت تا مروارید به دور آن تولید شود.
این عمل توسط وسایل کاملا استریل و ضد عفونی شده انجام می گرفت. سپس صدف ها را درون قفسی می گذاشتند و آن را به داخل آب باز می گرداندند. هر چهار ماه یکبار، قفس را از آب بیرون می کشیدند و صدف ها را معاینه پزشکی می کردند. پس از طی این مراحل، ۹۰% صدف ها سالم ماندند و مروارید تولید کردند و خانم و آقای گلدستون هم به ثروتی فوق العاده دست یافتند.
“بارها و بارها شاهد آن بوده ایم که مردان و زنانی به موفقیت دست یافته اند، چون یاد گرفته اند از ذهن خود بهره برداری کنند. توانایی دیدن، چیزی بیشتر از انعکاس نور اشیا در چشم است. مهارتی است شامل تفسیر آنچه می بینیم و به کارگیری این تفسیرات و تعبیرات در زندگی خود و دیگران.”
“یادگیری دیدن، موقعیت هایی را برای شما فراهم می سازد که هرگز تصور آن را هم نمی کردید. نگرش ذهنی مثبت، خیلی بیشتر از درک و تصور، کارساز است. همچنین باید یاد بگیرید به آنچه یاد گرفته اید عمل کنید. عمل، مهم است، چون از این طریق است که کارها را انجام می دهید.”
منبع: (دینامیت موفقیت، ناپلئون هیل/کلمنت استون)
ادامه ی مقالات دینامیت موفقیت را دنبال کنید…
دیدگاهتان را بنویسید