گاو بنفش : بازار پیچیده
سال ها قبل، اقتصاد تولیدی روبه رشد ما نشان داد چگونه نیازهای هر شخص را برآورده می کند. بعد از آن، بازی تغییر کرد، تمام تلاش صرف برآورده کردن تقاضا می شد. جامعه ی بازاریابی (با تبلیغات و پیام های بازرگانی فراوان) به ما آموزش داد که بیشتر و بیشتر تقاضا کنیم و مصرف کنندگان تمام تلاش خود را کردند تا پا به پای آن پیش بروند.
افرادی که ممکن است کالای شما را خریداری کنند، اغلب چیزی درباره ی آن نشنیده اند. اکنون آن قدر گزینه ها فراوان است که مردم برای خرید محصول، نیاز چندانی به رسانه های تبلیغاتی ندارند. مصرف کنندگان پرمشغله به پیام های غیرضروری توجه نمی کنند، درحالی که رقیب شما وقت زیادی را صرف حفظ سهم خود در بازار می کند. بدتر از آن، مردم نسبت به وسایل ارتباطی که به راحتی در دسترس هستند سرسخت شده اند.
اگر شما آدرس ایمیل یا شماره تلفن کسی را دارید به این معنی نیست که او می خواهد حرف های شما را بشنود. اینها را که کنار بگذاریم، حتی زمانی که آنها دوست دارند از طریق تلفن، نامه و یا ایمیل از شما خبری بگیرند، کمتر حوصله می کنند که این کار را انجام دهند.
مشتریان راضی، چندان به این پیام ها بها نمی دهند، زیرا این پیام ها مشکلات فعلی آنها را حل نمی کند. شرکت ها به خوبی به این درک رسیده اند که چه چیزی مشتریان شان را خشنود می کند (و به جرأت می توان گفت که خوب عمل کرده اند)، بنابراین هزینه های هنگفتی باید صرف شود تا کالای جدید بتواند خشنودی مصرف کنندگان را جلب کند.
وقتی از رئیس سابق سازمان اختراعات و علائم تجاری آمریکا نقل می کردم اصلا مزاح نمی کردم. تقریبا هر چیزی را که واقع بینانه به آن نیاز داشتیم و تصورش را می کردیم اختراع شده است. آخرین مانع این است که شبکه ی ایده های ویروسی (ایده هایی که مثل ویروس شیوع پیدا می کنند) به سختی می توانند در بازارهای کاملا اشباع شده پابرجا بمانند. زیرا بازاریابان، مصرف کنندگان را با تعداد بی شماری از هر چیز احاطه کرده و تحت فشار قرار داده اند.
حالا دیگر کمتر کسی محصولی را به دوست خود توصیه می کند، مگر اینکه کاملا نسبت به محصول خوش بین باشد و بداند که دوستش از شنیدن آن، خوشحال خواهد شد.
آخرین بار که کسی مُسکن جدیدی را به شما معرفی کرد، به یاد دارید؟ این موضوعی خسته کننده است و دوست شما نمی خواهد وقتتان را تلف کند. سر و صداها زیاد شده و مصرف کنندگان تمایل ندارند که باعث شلوغی بیشتر شوند. این مطلب فقط برای کالاهای مصرفی مصداق ندارد، بلکه در رابطه با تجارت، خرید و عرضه های صنعتی نیز صادق است.
افرادی که به خاطر تجارت خرید می کنند (به خاطر تبلیغات، خدمات، بیمه و یا املاک) آن قدرها هم به آن نیاز ندارند. افرادی که قبل از شما به آنجا رسیدند، سود بزرگ بادآورده ای به دست آوردند. اگر شما می خواهید سهم تان را در بازار رشد دهید یا دل به دریا بزنید و چیز جدیدی بسازید، مبارزه ای اساسی پیش روی خود دارید.
نتیجه گیری:
- اهداف روشن از میان رفته است، بنابراین مشکلات مردم پیچیده شده و به راحتی حل نمی شود. مشتری ها به سختی دیده می شوند، زیرا آنها به شما توجهی ندارند. این احتمال که مشتریان خشنود و راضی، محصول جدید شما را به دوستان خود معرفی کنند، بسیار کم شده است.در انتها به این نتیجه می رسیم که قوانین قدیمی، دیگر کارایی ندارد و روش باید عوض شود.
منبع: (گاو بنفش، اثر ست گادین)
ادامه ی مقالات گاو بنفش را دنبال کنید…
دیدگاهتان را بنویسید