دینامیت موفقیت: اسرار انجام کارها و نقطه آغاز
آنهایی که بزرگی و عظمت می یابند، اسرار انجام کارها را می دانند. برای مثال می توان به داستان پدری روحانی به نام «جیمز کلر» اشاره کرد. او مدت ها بود که اندیشه ای را در سر می پروراند و امید داشت که با تشویق افراد کوته مایه به فراتر رفتن از دنیای اطرافشان، آنها را پرانگیزه کند.
او آیه ای از انجیل را برای برآورده کردن خواسته و مأموریتش در نظر داشت: «از محیط اطرافت فراتر برو.» او وقتی به عمق این آیه فکر کرد، اسرار انجام کارها را دریافت و سپس دست به کار شد. این اتفاق در ۱۹۴۵ رخ داد که نهایتا منجر به تشکیل سازمانی به نام «کریستوفرز» شد. این سازمان هیچ منشور کاری، کمیته، جلسه، مسوولیت و حتی عضوی ندارد. «کریستوفرز» از افراد متعددی تشکیل شده است و بر اساس این عقیده عمل می کند که: «بهتر است افراد کاری کنند و پولی نپردازند، نه اینکه پول بپردازند و کاری هم انجام ندهند.»
اما این ایده آل که همه باید به آن متکی شوند چیست؟
هر عضو سازمان کریستوفرز موظف است در تمام کارهای روزانه، اعتقادات دینی اش را اجرایی کند – در همه جا مثل مغازه ها، اتوبان ها، خیابان های فرعی یا حتی در خانه، چون به این ترتیب می تواند باور و حقیقت قلبی اش را با دیگران در میان بگذارد.
شما منظور از اسرار را با خواندن داستانی از «ای. ای. باترمیستر»، ناظر تحصیلی مؤسسه ای در کالیفرنیا، بهتر متوجه خواهید شد. همیشه به دانشجویان کلاس «انضباط شخصی» گفته ام که آنچه را می خوانیم، به جای به کار بستن در زندگی، بخشی از کتابخانه مان می کنیم. این آیه انجیل را شنیده اید: «خوب را که می خواهم، انجام نمی دهم، اما بد را انجام می دهم.»
حالا اگر کسی بخواهد دست به اقدامی بزند، چطور باید به خودش انگیزه بدهد؟ ما از آقای «باترمیستر» پرسیدیم چطور می شود چیزهای خوبی را که می خوانیم، در زندگی به کار گیریم. پاسخ این بود :
« این کار، تنها با عادت، میسر است و شما این عادت را با تکرار تقویت می کنید. عمل بکارید و عادت برداشت کنید. عادت بکارید و شخصیت برداشت کنید. شخصیت بکارید و سرنوشت برداشت کنید.»
جمله فوق از فیلسوف و روان شناس بزرگی به نام «ویلیام جیمز» است که عقیده داشت عادات، شخصیت انسان را می سازند و انسان می تواند عادات را انتخاب کند. می توانید با بهره بردن از نقطه آغاز، هر عادتی را که بخواهید، در خود ایجاد و تقویت کنید.
حالا این اسرار انجام کارها و این نقطه سرآغاز که شما را مجبور به استفاده از این اسرار می کند چیست؟ اسرار انجام دادن کارها، عمل کردن است و نقطه آغاز، همان انگیزه ساز درونی است. حالا انجامش دهید! تا زمانی که زنده هستید، هرگز به خود نگویید «حالا انجامش بده!»، مگر اینکه واقعا دست به عمل بزنید. هرگاه کار شما دلخواهتان بود و جمله «حالا انجامش بده!» جرقه ای را از سطح نیمه هوشیار به سطح هوشیار ذهن فرستاد، باید بلافاصله دست به کار شوید.
تصور کنید که باید با کسی تماس بگیرید، اما مدام از زیر آن در می روید و آن را عقب می اندازید. هنگامی که نقطه سرآغاز «حالا انجامش بده!» از سطح نیمه هوشیار به سطح هوشیار ذهنتان منتقل شود، خیلی سریع دست به کار می شوید و تماس می گیرید. یا اینکه فرض کنید ساعت را برای ۶ صبح تنظیم کرده اید، اما بعد از زنگ زدن ساعت، به خاطر اینکه خواب آلوده هستید، آن را خاموش می کنید و دوباره می خوابید. شما با این کار، عادت از زیر کار در رفتن را در خود تقویت می کنید. اما اگر سطح نیمه هوشیار ذهنتان، این پیام را به سطح هوشیار بفرستد که «حالا انجامش بده!»، باید بلند شوید! چرا؟ چون می خواهید برخلاف عادت قبلی، عادت پاسخ به این نقطه آغاز را در خود تقویت کنید.
حالا می خواهیم بدانیم «اچ. جی. ولز» چگونه اسرار انجام کارها را آموخت. این فرد، نویسنده ای بسیار پرکار بود، چون هرگز نگذاشت عقاید جالب و خوب از دستش در بروند. وقتی عقیده ای تازه به ذهنش خطور می کرد، بلافاصله آن را می نوشت، حتی اگر این اتفاق در نیمه شب برایش رخ می داد. اشکالی نداشت، چون آقای ولز بلافاصله چراغ را روشن می کرد، مدادی برمی داشت و آنچه را می خواست می نوشت و دوباره می خوابید. عقایدی را هم که ممکن بود فراموش کند، با نگاه کردن به آنچه نوشته بود، به یاد می سپرد و تازه و بکر نگاه می داشت.
این عادت (نوشتن عقاید) چنان در آقای ولز عمیق شده بود که درست مثل لبخند زدن شما در اثر خوشحالی از ایده ایجدید، برایش عادی می نمود. خیلی از افراد، عادت از زیر کار در رفتن و در واقع، طفره رفتن را دارند. به همین خاطر، ممکن است قطار را از دست بدهند، دیر به محل کار برسند و یا از همه اینها مهم تر، موقعیتی مهم را از دست بدهند که می تواند زندگی شان را بهتر کند.
منبع: (دینامیت موفقیت، ناپلئون هیل/کلمنت استون)
ادامه ی مقالات دینامیت موفقیت را دنبال کنید…
دیدگاهتان را بنویسید