استعداد منبعی است، کمیاب
نکته ای که آموختم و به آن در طول سی سال تجربه در صنعت تبلیغات باور دارم این است که مصرف کنند و مخاطب، مهم ترین عامل است. اگر روی مخاطب متمرکز شوید، در تمامی موارد دیگر خود به خود موفق خواهید بود.
به یاد دارم که وقتی برای اولین روز در این سِمَت قرار گرفتم، خواستم که با مدیر عامل سازمان ملاقاتی داشته باشم. با وجود اینکه او بازنشسته شده بود، اما رو سازمانش و نوع اداره ی آن نفوذ زیادی داشت. درباره ی موارد زیادی از او سوال کردم و چون قرار بود رهبری سازمانش را به عهده بگیرم درباره ی هر نکته ای که به نظرم می رسید، از او توصیه خواستم.
او دائما در حال تکرار این جمله بود که “خیلی ساده است. مهم ترین نکته این است که نگران مخاطب و افرادی باشی که برایت کار می کنند.”
هنگامی که بهترین کارکنان را استخدام می کنی و محیطی را برای آنها فراهم می آوری که در آن موفق باشند و رشد کنند، تمامی نکات مهم دیگر خود به خود به شکل درستی پیش می روند.
فکر می کنید چگونه می توان به بهترین شکل از افراد مراقبت کرد؟ این نکته در حرف ساده است، ولی در عمل وضع به گونه ای دیگر خواهد بود.
اولین نکته این است که باید افراد را بر این اساس قضاوت کرد که برخوردشان با زیردستان چگونه است. می توانید سازمانی موفق داشته باشید، اما اگر کارکنان تان در حال ترک شما باشند، این شکستی ناگوار برای سازمان تان خواهد بود. این مسئله به انعطاف پذیری زیادی نیاز دارد. قوانین خشک و سخت در سازمان ها کارآیی ندارند. سال ها پیش این سازمان ها بودند که به کارکنان خود می گفتند باید چگونه عمل کنند و کارکنان باید خود را با نوع عملکرد سازمانی شان هماهنگ می کردند؛ در حالی که در دنیای امروزی این سازمان ها هستند که باید خود را با کارکنان و مشتریان هماهنگ کنند.
استعداد منبعی کمیاب است و هنگامی که استعدادی را در سازمان تان شناسایی می کنید، باید خود را با آن هماهنگ کنید.
هنگامی که باردار بودم را به یاد می آورم. با وجودی که پزشکم مرا از رفتن به سر کار منع کرده بود، هر روز سر کارم حاضر می شدم. به یاد دارم که آن روزها رئیسم به من زنگ زد و گفت که چقدر از این حس وظیفه شناسی من خوشحال است و از من خواست که اجازه بدهم هر روز اتومبیل خودش را همراه راننده برای آوردن من به سر کار و بردنم به خانه برایم بفرستد. هرگز این لطف را فراموش نمی کنم.
مسئله اصلا فرستادن اتومبیل اون نبود… مسئله ی مهم این بود که او به کاری که من می کردم توجه داشت و این توجهش را در عمل نشان می داد.
حالا که خودم در این سازمان در سمت مدیر ارشد اجرایی هستم، هر روز تلاش می کنم این رفتار او را گسترش دهم. من به افرادی که برایم کار می کنند و مشتریان سازمان توجه می کنم و این توجه را در عمل نیز نشان می دهم.
(منبع: انگیزه در کار، موسسه ی هاروارد بیزینس پِرِس)
ادامه ی مقالات انگیزه در کار را دنبال کنید…
دیدگاهتان را بنویسید