از خوب به عالی :یک نابغه با هزار مباشر
برخلاف شرکت های رهسپار تعالی که گروهی از افراد لایق و قوی را دور هم جمع می کردند، در شرکت های هم تراز، مدل یک نابغه با هزار مباشر را دنبال می کردند. این بدان معناست که شرکت سکوی پرتاب یک فرد نابغه است و تا زمانی موفق است که موتور حرکت در دست این فرد نابغه قرار دارد.
یک فرد نابغه نیاز به گروهی از افراد بالیاقت مثل ولز فارگو ندارد، بلکه نیازی به سربازانی دارد که او را در رساندن به ایده های شگفت انگیزش کمک کنند. اغلب وقتی فرد نابغه سازمان را ترک می کند، مباشران هم اغلب غیب می شوند؛ یا حتی بدتر، سعی می کنند از مدیر پیشین تقلید کنند و ادای فرد نابغه را دربیاورند در صورتیکه نابغه نیستند.
مشکل شرکت اکرد این بود که از مدیری با نبوغ خارق العاده برای تشخیص و اعمال بهترین عملکرد برخوردار بود، اما او فاقد توانایی لازم برای گردآوری گروهی از افراد مناسب برای گروه مدیریت بود؛ وقتی که جک اکرد تصمیم گرفت برای راه یابی به مجلس سنا، شرکت را ترک کند، شرکت رو به تنزل رفت و در نهایت شرکت JC Penny آن را تصاحب کرد.
تفاوت چشمگیر جک اکورد با کورک والگرین این است که: جک اکورد هوشمندی خاصی برای خرید فروشگاه های مناسب داشت، کورک والگرین از نبوغ خوبی برای استخدام افراد مناسب برخوردار بود. اکرد استعداد شایانی برای تشخیص موقعیت های مکانی فروشگاه ها داشت، والگرین به خوبی می دانست کدام افراد در کدام جایگاه قرار بگیرند.جک قادر نبود جانشین برای خود انتخاب کند، والگرین برای خود چندین کاندیدا در نظر گرفت و از میان آنها بهترین را انتخاب کرد.
اکورد فاقد هر گونه گروه مدیریتی بود، اما در عوض مباشران توانای بسیاری در اطرافش بودند ولی والگرین بهترین گروه مدیریت را در صنعت خود ایجاد کرد. در حالیکه ساز و کار خط مشی شرکت اکرد در مغز جک نهفته است، ساز و کار استراتژی شرکت والگرین در گفتگوهای گروهی و دیدگاه های مشترک گروه مدیران مستعد جای دارد.
مدل نابغه ای با هزار مباشر، در شرکت های هم تراز و ناپایدار هنوز رواج دارد. بهترین نمونه از این دست، مردی مرموز به نام هنری سینگلتون Henry Singleton، مدیر شرکت تلدین بود. تلدین برگفته از زبان یونانی و به معنای “نیرویی است که از فاصله ی دور اعمال می شود”، واقعا نام مناسبی بود زیرا قدرت مرکزی شرکت که بر این امپراتوری وسیع احاطه داشت، خود هنری سنگلتون بود.
سینگلتون در عرض شش سال، به واسطه ی خرید شرکت های دیگر، تلدین را از موسسه ای کوچک به لیست پانصد شرکت موفق آمریکایی تبدیل کرد. و به تدریج موسسه ای عظیم را بنا نهاد که بیش از ۱۳۰ نوع فعالیت سودآور در هر زمینه ای از فلزات خارجی تا امور بیمه ای را پوشش می داد. نکته ی جالب این است که، فعالیت کل سیستم توسط سینگلتون انجام می گرفت.
سینگلتون تا هفتاد سالگی همچنان شرکت را به خوبی اداره می کرد و به تعیین جانشینی برای خود فکر نمی کرد. وقتی کانون توجه یک فرد این باشد که همچون یک سکوی پرتاب برای فعال کردن استعدادهای چشمگیر نبوغ خود عمل کند، چرا نگران جانشینی باشد؟ و این عجب نقطه ضعف بزرگی است.
وقتی سینگلتون در اواسط دهه ۱۹۸۰، دیگر نتوانست به مدیریت روزمره ادامه دهد، امپراطوری وسیع او شروع به فروپاشی کرد. سودهای مرکبش تا ۶۶ درصد پایین تر از نرخ بازار بورس تنزل پیدا کرد و در نهایت با شرکت الگنی Allegheny ادغام شد. سینگلتون توانست به رویای دوران کودکی خود دست یابد و صاحب کسب و کار بزرگی شود، اما در امر ساختن یک شرکت بزرگ به کلی با شکست مواجه شد.
(منبع: از خوب به عالی، جیم کالینز)
ادامه ی مقالات “از خوب به عالی” را دنبال کنید…
دیدگاهتان را بنویسید