از خوب به عالی: فرهنگ مبتنی بر نظم
در سال ۱۹۸۰، جورج راتمن George Rathman به تاسیس شرکت بیولوژی اَمگن Amgen کمک کرد. در طول بیست سال، این شرکت تا حدی رشد کرد که از یک موسسه ی کارآفرینی مشکل دار، به شرکتی با ارزش ۳.۲ میلیون دلار، با ۶۴۰۰ کارمند تبدیل شد.
تعداد شرکت های رهسپار تعالی ای که از همان ابتدا کار خود را با موفقیت آغاز کردند بسیار کم است، و دلیل آن هم تا حد زیادی به واکنش نادرست آنها به رشد و موفقیت اولیه بستگی دارد. وقتی شرکتی رشد می کند و ابعاد پیچیده تری پیدا می کند، به تدریج از مسیر اولیه ای که در آن حرکت می کرد، منحرف می شود و بعد از، از بین رفتن تعادل در سازمان، مشکلات در تمام زمینه ها ظهور می کنند.
وقتی شرکت ها در این موقعیت قرار می گیرند، یکی از اعضای هیئت مدیره می گوید: “الان زمان استخدام یک مدیر با تجربه است.” بعد شروع می کنند به استخدام فوق لیسانس های رشته ی مدیریت بازرگانی و مدیران با تجربه ای که سابقه ی فعالیت در شرکت های سودآور را داشته اند.
به تدریج، فضایی که در آن مساوات و برابری موج می زد، تبدیل به فضایی می شود که در آن سلسله مراتب، حرف اول را می زند. زنجیره های دستور برای اولین بار ظاهر می شوند. روابط بین فردی و طبقه ی مدیریتی با مزایای ویژه کم کم رخ می نماید. تقسیمات مبتنی بر “ما” و “آنها”، درست مثل هر شرکت معمولی دیگری، مشاهده می شود.
بالاخره مدیران آشفتگی ها را مهار می کنند، اما در نهایت روحیه ی کارآفرینی را هم از بین می برند. در همین راستا کم کم اعضای گروه موسس شرکت، زبان به گله و شکایت باز می کنند و می گویند “دیگر کار کردن هیچ لطفی ندارد. قبلا می توانستم این کارها را انجام دهم. حالا مجبورم این فرم های احمقانه را تکمیل کنم و از این قوانین احمقانه پیروی کنم. از همه بدتر اینکه مجبورم زمان زیادی را در جلسات بی فایده تلف کنم.”
بعد از به وجود آمدن این تشریفات اداری، در افراد نفرت به وجود می آید، خلاقیت کم می شود و افرادی که فعالیت خود را با شور و اشتیاق شروع کرده بودند، شروع به ترک شرکت می کنند. سرطان حد وسط بودن به طور جدی شروع به رشد می کند.
جورج راتمن از این فرآیند تدریجی مرگ کارآفرینی، دوری کرد. او به این حقیقت پی برده بود که تشریفات اداری برای سرپوش گذاشتن بر بی لیاقتی هاست و از فقدان قوانین ناشی می شود. وقتی از همان ابتدا افراد شایسته را وارد سازمان کنید، این مشکل تا حد زیادی از بین می رود، اما وقتی افراد ناشایست وارد سازمان می شوند، به تدریج قوانین خشک اداری برای کنترل این افراد افزایش پیدا می کند و با این کار افراد شایسته ی بیشتری، سازمان را ترک می کنند.
راتمن به راه دیگری نیز پی برد: اجتناب از قوانین خشک اداری و نظام سلسله مراتبی و به جای آن ایجاد یک فرهنگ مبتنی بر نظم. وقتی فرهنگ مبتنی بر نظم و وجدان کارآفرینی کنار یکدیگر قرار می گیرند، نیروی جادویی بوجود می آید که شما را به سمت بهترین عملکرد و نتایج سوق می دهد.
راتمن موفقیت خودش را بیشتر مدیون کار کردن در آزمایشگاه های ابوت می دانست: “آنچه من از ابوت آموختم این بود که وقتی شما اهداف خود را در طول یکسال تعیین می کنید، در واقع آنها را انجام می دهید. شما می توانید برنامه های خود را در طول یکسال تغییر دهید، اما اهداف تان را نه. شما هرگز حق این را ندارید که اهداف خود را متناسب با عملکردتان تغییر دهید تا بهتر به نظر برسند. شما بیشتر به این نکته توجه می کنید که آیا آنچه انجام داده اید دقیقا با معیارهایی که تعیین کرده بودید، مطابقت داشته است یا خیر.”
ابوت، رهبرانی خلاق را استخدام می کرد و به آنها این آزادی را می داد تا بهترین راه را برای دستیابی به اهداف سازمان تعیین کنند. آنها آزاد بودند، اما این آزادی در محدوده ی یک چارچوب و در راستای تحقق اهداف قرار داشت. ابوت همزمان با اینکه طیف وسیعی از نوآوری ها را در بخش های مختلف شرکت مورد تشویق قرار می داد، با نوعی تعصب، به دریافت مفهوم خارپشتی پایبند بود.
نکته ی عمده ی این مقاله به یک ایده ی مرکزی ختم می شود: فرهنگی بسازید، مملو از کسانی که در محدوده ی سه محور فکری، اقدامات منظمی انجام می دهند و متعصبانه به دریافت خارپشتی پایبند هستند.
۱.فرهنگی پیرامون ایده ی آزادی و مسئولیت، در چارچوب مشخصی بسازید.
۲.افرادی را در این فرهنگ بگنجانید که خود دارای نظم و قاعده هستند و می خواهند برای تکمیل مسئولیت های خود، حداکثر تلاش را بکنند.
۳.فرهنگ مبتنی بر نظم را با، سخت گیری و مستبد بودن اشتباه نگیرید.
۴.به گونه ای با ثبات و مستحکم به دریافت خارپشتی پایبند باشید، تمرکز سختگیرانه ای بر فصل مشترک سه محور فکری داشته باشید. فهرستی از اموری که “باید متوقف شوند” را تهیه کنید و به طور منظم تمام کارهای مربوط را حذف کنید.
(منبع: از خوب به عالی، جیم کالینز)
ادامه ی مقالات “از خوب به عالی” را دنبال کنید…
دیدگاهتان را بنویسید