همزیستی رقابت آمیز
اگر دو نفر با هم ملاقات کنند که هردو بخواهند نقش همزیستی یکسانی را ایفا کنند چه پیش خواهد آمد؟ اگر هردو بخواهند «والد» باشند و یا هر دو به دنبال کنشهای «کودک» باشند.
در این صورت، هر دو طرف به امید آنکه نقش همزیستی موردنظر را به دست آورند به رقابت می پردازند. برای مثال، شاید چنین گفتگویی را در رستوران بین دو نفر که می خواهند پول غذا را بپردازند شنیده باشید.
- «خیلی خوب، پولت رو بگذار در جیبت، من پولش رو میدم.»
- «نه بابا، خودم میدم.»
- «اصلا حرفشو نزن، همین که گفتم!»
چنین رفتارهای متقابلی ممکن است تا مدتی ادامه یابد و هریک از طرفین اصرار بیشتری در پرداخت بکند. هریک از آنها می خواهند که والد دیگری بشوند. آنها در یک همزیستی رقابت آمیز هستند و در این مورد بر سر ایفای نقش «والد» با یکدیگر رقابت می کنند.
طبیعتا همزیستی رقابت آمیز دوامی ندارد. تبادلاتی از این قبیل معمولا مدت زمان کوتاهی دوام می یابند و ممکن است به دو شکل ممکن ختم شوند
طرفین ممکن است با خشم یکدیگر را ترک کنند و در را محکم پشت سرشان ببندند و یا اینکه یکی از آنها ممکن است تسلیم شود و آن نقش همزیستی دلخواه را به دیگری بسپارد. شخصی که کوتاه آمده نقش کامل کننده را در همزیستی بر عهده می گیرد.
برای مثال، گفتگو در رستوران ممکن است اینطور پایان یابد که یکی از طرفین بگوید، «خوب، حالا که اصرار می کنی باشه…» کیف پولش بر می دارد و با بی میلی در جیبش می گذارد. او به وضعیت کودک عقب نشینی کرده است و می گذارد که دیگری از او نگهداری کند.
هم زیستی نوع دوم
در برخی روابط همزیستی، همزیستی دومی هم وجود دارد که در زیر همزیستی اولی در جریان است. این نوع همزیستی، همزیستی نوع دوم نامیده می شود، زیرا در ساختار نوع دوم حالت نفسانی «کودک» پیش می آید.
روابط بین زوجهایی نظیر بیل و بتی اغلب با همزیستی نوع دوم همراه است. در برخورد اول واضح به نظر می رسد که در همزیستی بین آنها بیل نقش «والد» – «بالغ» را بر عهده دارد در حالی که بتی نقش کودک را بازی میکند. بیل کنترل را به دست میگیرد و به حل مسائل عینی و عملی زندگی می پردازد. در حالی که بتی تحت کنترل در می آید و احساسهای خود را بیان می کند و در سطح همزیستی نوع اول، این در واقع همان چیزی است که اتفاق می افتد.
بیل تصمیم اولیه ای را باز نوازی می کند. «من تنها از این راه می توانم پیش ببرم که مسؤول همه باشم و آنها را در کنترل سختی نگهدارم و با خودم هم همین گونه رفتار کنم.» تصمیم بتی این بود: «ماموریت من در زندگی این است که دیگران بخصوص مردها را خشنود کنم و به چیزهای دیگر فکر نکنم.» همزیستی نوع اول تلاشهای مشترک آنها را برای برآوردن نیازهایشان در خلال این تصمیم های پیش نویس زندگی نشان می دهد.
از طرف دیگر، بیل هنوز نیاز برآورده نشده دیگری هم دارد. این نیاز به نسبت نیاز او برای مسؤول بودن و کنترل کردن کمتر در حوزه آگاهی او قرار دارد و از مراحل اولیه رشد و نمو او می آید. این همان نیاز به نوازشهای بدنی و آسایش است. ما این را به عنوان بخشی از محتوای کودک کودک بیل می دانیم.
یعنی «کودک» اولیه درون کودک. مشکل بیل این است که با آن تصمیمات پیش نویسی، نیازهای اولیه خود را سرکوب کرد. پس او حالا چگونه می تواند آن نیازها را برآورده کند؟ پاسخ این است که با انتخاب بتی به عنوان طرف مقابل همزیستی، او ماهرانه کسی را انتخاب کرد که بتواند نقش مکمل را در همزیستی نوع دوم ایفا نماید.
مادر بتی همانند خود بتی با مردی قوی و ساکت ازدواج کرده بود که تمایلی به دادن نوازشهای بدنی نداشت، وقتی بتی یک نوزاد بود پدرش خیلی دور و برش نبود. او ترجیح می داد که اوقاتش را به کار و یا خارج از منزل با دوستانش به میخوارگی بگذارند. مادر او هیچ شخص بزرگسال دیگری را نداشت که نیازهای اولیه «کودک» درونش را برای نوازش شدن و مراقبه برآورده سازد.
بتی با درک زیرکانه کودکی خود، این تصمیم را بدون استفاده از کلمات گرفت: «برای اینکه مادرم را داشته باشم و او همیشه سرپا باشد. بهتر است که خودم از او نگهداری کنم.» او با استفاده از «والد» و «بالغ» ناپخته و اولیه خود نگهداری از کودک، فیزیکی و بدنی مادرش را بر عهده گرفت. حال در همزیستی بزرگسالی، او همین الگو را با بیل تکرار می کند.
یک همزیستی از این نوع ممکن است خیلی به سختی شکسته شود. به خاطر داشته باشید که نوازش برای کودک اولیه نقش بسیار حیاتی دارد. بنابراین در این مثال، اگر بتی بتواند این همزیستی را قطع کند، بیل در «کودک» فیزیکی و بدنی خود ممکن است احساس وحشت مرگباری بنماید. باور «کودک» درون او این است که تنها منبع نوازش بدنی خود را از دست خواهد داد و این برایش حکم مرگ را دارد.
در همان سطح «کودک اولیه» بتی ممکن است قطع همزیستی را به منزله از دست دادن مادر به شمار آورد که این برای یک نوزاد حکم مرگ را دارد.
احتمال دارد که بیل و بتی هیچکدام این وحشت «کودک» اولیه را به آگاهی خود نیاورند. به جای آن ممکن است راههایی برای توجیه اینکه چرا آنها به این رابطه همزیستی ادامه می دهند بیابند. اگر آنها بخواهند که این رابطه همزیستی را قطع کنند، احتمالا نیاز دارند که بینشی نسبت به پیش نویس زندگی خود بیابند و از کمک های درمانی استفاده کنند.
منبع: (تحلیل رفتار متقابل، یان استورات/ون جونز)
ادامه ی مقالات تحلیل رفتار متقابل را دنبال کنید…
دیدگاهتان را بنویسید