شتاب بخشی در اثر مرکب: غیر منتظره باشید
من به شکل ذاتی، آدم مخالفی هستم؛ می دانم. اگر به من بگویید دیگران چه کارهایی انجام می دهند، سر چه کاری اتفاق نظر دارند و چه کاری برای شان محبوب است، من معمولا عکس آن کار را انجام می دهم. اگر همه راست بروند، من چپ خواهم رفت.
چیزهای معمولی، نتایج معمولی به بار می آورند. محبوب ترین رستوران مک دونالد است و محبوب ترین نوشیدنی، کوکاکولاست. اگر چیزهای عامه پسند را مصرف کنید، شما هم بخشی از عامه ی مردم خواهید شد؛ یعنی توده ی مردم متوسط. این کار، عادی و متداول است و عادی بودن هیچ اشکالی ندارد. ولی من ترجیح می دهم که غیر عادی و فوق العاده را نشانه بگیرم.
همه کارت تبریک سال نو می فرستند. ولی از آنجایی که دیگران این کار را انجام می دهد، به نظر من، واقعا تاثیر عاطفی و احساسی زیادی ندارد. بنابراین انتخاب می کنم که در عوض، کارت تبریک عید شکر گزاری بفرستم و جای انبوهی از کارت های چاپ شده و الکترونیکی با مضمون “بهترین آرزوها”، با دست خط خودم احساسات شخصی ام را بیان می کنم که به دلیل رابطه ام با آن شخص چقدر شکرگزار هستم و او برایم چه جایگاهی دارد؛ همانقدر تلاش اما تاثیری به مراتب بیشتر.
برای تلاش اضافی، معمولا انرژی یا پول خیلی بیشتری نمی خواهید. وقتی در کار املاک بودم، بقیه ی فروشنده ها هر وقت خانه هایی را می فروختند که مدت زیادی در فهرست فروش شان باقی مانده بود، فقط با یک تلفن ساده موضوع را به اطلاع مالکان می رساندند.
در عوض، من سوار ماشینم می شدم و به خانه شان می رفتم و گواهی “فروخته شده” را دو دستی به آنها تحویل می دادم و بعد می گفتم: “این کارت را بگیرید. اگر دوباره خواستید ملکی بفروشید یا بخرید، به این احتیاج پیدا می کنید.” تنها هزینه اش هم پر کردن باک ماشینم بود، ولی من به سرعت شانسم را برای گرفتن فهرست خرید و فروش املاک، بیشتر می کردم.
این اواخر، یکی از دوستانم به نام الکس، برای یک شغل عالی به مصاحبه دعوت شد. او در کالیفرنیا زندگی می کند و شرکت مورد نظر در بوستون بود. او یکی از ۱۲ کاندیدای نهایی برای این شغل محسوب می شد. آنها با کاندیداهای محلی به صورت حضوری و با کاندیداهایی که در مناطق دور بودند، به صورت ویدئو کنفرانس مصاحبه می کردند. او با من تماس گرفت و پرسید که آیا می دانم چگونه می توان با یک دوربین وب کم ویدئو کنفرانس راه انداخت.
پرسیدم: “چقدر این شغل را می خواهی؟”
گفت: “این شغل رویاهای من است.”
گفتم: “پس سوار هواپیما شو و مصاحبه را حضوری انجام بده.”
گفت: “نیازی به این کار نیست. آنها سه نفر نهایی را با هزینه ی خودشان می برند تا با آنها حضوری مصاحبه کنند.”
گفتم: “گوش کن، اگر می خواهی بین سه نفر نهایی باشی، باید با انجام دادن یک کار غیر منتظره خودت را از دیگران جدا کنی.”
اگر افکارم را روی چیزی متمرکز کنم، با به کار بستن تمام تلاشم، موفقیتم را حتمی خواهم کرد. من چیزی را راه می اندازم که به آن نبرد “شوک و تعجب” می گویم. در همین شکار شغل، به الکس پیشنهاد دادم از هر طرف حمله کند و همه ی موانع موجود را از بین ببرد.
به او گفتم: “درباره ی همه ی افراد تصمیم گیرنده تحقیق کن. آن فهرست را بردار و از دوستان و اطرافیانت بپرس آیا کسی از آنها را می شناسند. آن نام ها را در لینکدین و فیسبوک جستجو کن. مطمئنا بعضی از این آدم ها را پیدا می کنی که با آنها ارتباط برقرار کنی. با آنها صحبت کن و درباره ی شرکت، مصاحبه کننده ها و تصمیم گیرها اطلاعات بگیرد.”
به هر حال الکس به حرف من گوش نداد و آن شغل را به دست نیاورد. او حتی به جمع سه کاندیدای پایانی هم نرسید. می توانم راحت بگویم او نسبت به شخصی که آن سازمان در نهایت انتخاب کرد، به مراتب انتخاب خیلی بهتر و شایسته تر بود، ولی موفق نشد روی آنها تاثیر بگذارد و این به هزینه ی از دست دادن شغل رویاهایش تمام شد.
در جامعه ای که با جلب توجه های بیش از حد و انواع تبلیغات اشباع شده است، بعضی وقت ها لازم است با انجام کارهای غیر منتظره، کاری کنید که صدای شما شنیده شود. اگر شما هدف یا ایده ای دارید که ارزش توجه کردن داشته باشد، هر کاری که لازم است انجام دهید، حتی کارهای غیر منتظره، تا باعث شوید موضوع مدنظر شما شنیده شود. کمی بی باکی به نمایش تان اضافه کنید.
منبع: (اثر مرکب آغاز جهشی در زندگی، موفقیت و درآمد شما، دارن هاردی)
ادامه مقالات اثر مرکب را دنبال کنید…
دیدگاهتان را بنویسید