تعریف بازی های روانی
نویسندگان تحلیل رفتار متقابل در مورد تعریف درستی از بازیها، بینش های گوناگونی دارند. شاید به این علت که خود اریک برن بازیها را در مراحل مختلف تفکر خویش به شکل های گوناگون تعریف نمود.
در آخرین کتاب خود، تحت عنوان “بعد از سلام چه میگوئید” برن فرمول ب را بیان می کند. سپس می افزاید:
«هر آنچه که با این فرمول هماهنگ باشد یک بازی است، و هر آنچه که با آن هماهنگ نباشد بازی نیست.»
تعریفی از این روشن تر وجود ندارد. با این وجود در یکی از اولین کتابهای خود به نام اصول درمان های گروهی، برن بازی ها را به گونه دیگری تعریف نمود:
«بازی عبارتست از یک سری روابط متقابل پنهانی به همراه یک پاسخ مساعد که معمولا به پیامدی منجر می شود که به خوبی پنهان شده است و به خوبی هم تعریف گردیده است.»
شما اختلاف فاحشی را بین این دو تعریف می بینید. در آخرین تعریفش در کتاب «بعد از سلام چه میگوئید» اریک برن تغییر نقش و رفتار متقاطع را از ویژگی های اساسی یک بازی می داند در حالی که در تعریف اولیه او، چنین نیست.
در واقع، در آخرین مراحل تکامل نظریه بازی ها، اریک برن یک نظریه دیگر با نام نظریه “تغییر نقش” را معرفی نمود.
بعد از اریک برن، برخی نویسندگان همان تعریف هایی را دنبال کرده اند که او در آثار اولیه خود به کار برده است. آنان بازیها را در قالب کلمات متفاوتی به عنوان زنجیره ای از روابط متقابل پنهان که با احساسات بد طرفین (تجربه احساسهایی تخریبی) به پایان می رسد، تعریف نموده اند.
ما ترجیح می دهیم که از آخرین تعریف اریک برن پیروی کنیم. ما بازیها را به این شکل تعریف می کنیم:
صرفا روندهایی که تمام مراحل فرمول ب (توضیح در مطالب قبلی nlp) را همراه دارند و شامل «تغییر نقش» و «لحظه شگفت زدگی و گیجی» هستند که به وسیله تغییر نقش و رفتار متقاطع مشخص می شوند.
چرا؟ زیرا تعریف اولیه اریک برن، بدون تغییر نقش، قبلا در تحلیل رفتار متقابل مدرن تحت عنوان خرابکاری تعریف شده است و تفاوت روشنی بین روند خرابکاری و روند بازیها وجود دارد که توسط فانیتا انگلیش توضیح داده شده است. خرابکارها و بازیگران به این صورت با یکدیگر شباهت دارند که هر دو پیامهای پنهان رد و بدل می کنند و پیامدهای احساسهای تخریبی را در همان زمان دریافت می دارند. ولی در خرابکاری، تغییر نقش وجود ندارد. طرفین رابطه ممکن است تا زمانی که هر دو بخواهند و یا توان ادامه آن را داشته باشند به خرابکاری ادامه دهند و سپس بسادگی آن را متوقف سازند و یا کار دیگری انجام دهند.
فقط زمانی که یکی از طرفین تغییر نقش دهد، آن موقع است که تبادل خرابکاری به بازی تبدیل می شود.
“ما بر این اندیشه ایم که شناخت اختلاف بین تخریب و بازیهای روانی اهمیت دارد. این شناخت به ما عملا کمک می کند بفهمیم که افراد چگونه در تبادلات دردناک قرار میگیرند و چگونه می توانند از این تبادلات بیرون آیند. بنابراین، مفید است که دو تعریف مجزا داشته باشیم، تا بتوانیم همیشه روشن سازیم که درباره کدامیک از این دو موضوع سخن می گوئیم.”
تصور کنید می خواهید برای شخصی که از فرمول «ب» اریک برن هیچ نمی داند، بازیها را تعریف کنید. در اینجا شما می توانید از تعریف پیشنهادی وان جونیز استفاده کنید.
یک بازی روانی روند انجام کاری با انگیزه های پنهانی است که:
(۱) خارج از آگاهی «بالغ» است.
(۲) تا زمانی که بازیگران تغییر نقش در رفتار خود نداده اند آشکار نمی گردد؛
(۳) اینطور خاتمه می یابد که هر کس احساس گیجی و سر در گمی می کند و احساس می کند که به درستی درک نشده است و می خواهد دیگری را سرزنش کند.
منبع: (تحلیل رفتار متقابل، یان استورات/ون جونز)
ادامه ی مقالات تحلیل رفتار متقابل را دنبال کنید…
دیدگاهتان را بنویسید