کارمندان بدقلق : سوابقی از خشم
این روزها صحبت مردم درباره ی آنچه در محل کارشان اتفاق می افتد. رویه ای است مستلزم صداقت. حتی افرادی که بر اثر خشونت در محل کار دچار نقص عضو شده اند، معمولا زودجوش و در برخوردهای خود و احساسات شان رک هستند.
گواهی آنها، بر دیدگاه من نسبت به کارمندان و کارفرمایان ، تاثیری فراموش نشدنی گذاشته است. بعضی از به یادماندنی ترین افراد که من با آنها صحبت کرده ام در اینجا مورد اشاره قرار گرفته اند.
تام به مدت بیش از ۲۰ سال در مقام مدیر منطقه ای برای شرکت عمر فروچون ۵۰۰ کار کرده بود و می گوید از “نفر آخری” در قلمرو فروش در کشور به یکی از “پنج نفر اول” ارتقا یافته بود. لحظاتی بعد از آنکه هواپیمای معاون جدید بر زمین نشست به تام گفتند که دفتر کارش قرار است تعطیل شود. وقتی تام از فرودگاه به راه افتاد سوال کرد: “پس من چی؟” پاسخی که دریافت کرد تکان دهنده بود: “شما ۲۳ سال با شرکت همراه بودید. شما دیواری از لوح و یادبود دارید. ما دستمزد شما را به خوبی داده ایم و مدیون شما نیستیم.”
خانم آن Ann نقل می کرد که “به همراه بزرگ ترین گروهی از افرادی که همیشه می خواستید با آنها باشید، همه در یک روز اخراج شدیم.” این خانم که کارمند سابق یک شرکت بزرگ خدماتی بزرگ خدمات مالی است، می گوید: “من ۱۶ سال آنجا بودم، با وجود اینکه تقریبا به مدت یک سال دور بوده ام، پس مانده ی خشم در من وجود دارد. اما خشم من متوجه مدیریت شرکت است. دیدگاه من این است که آنها هیچ چیزی درباره ی آنچه برای انتقال شرکت به سطح بعدی انجام می شد، نمی فهمیدند. آنها زمانی تصمیم به فروش گرفتند که سهام شان هنوز ارزشی داشت و ما اخراج شدیم.”
بادی کارمند بیمه ی سلامت، داوطلبانه می گویم، “من عملا سه بار از طرف کارفرمای کنونی خودم تعدیل نیرو و استخدام مجدد شدم.” وی با احترام به وفاداری اضافه می کند: “تمام شد. فراموش کنید. در حقیقت در شرکت برای کارمندان، غیرعادی نیست که درباره ی از دست دادن شغلی که دارند پیامی دریافت کنند که در آن درخواست شده است برای بحث درباره ی بسته ی خاتمه ی کار خود وقت ملاقات بگیرند.”
یان که برای موسسه ی East Coast کار می کرد به یاد می آورد، “در روز آخر، وارد اتاق شدم. کارهایم را انجام دادم. کامپیوترم را پاک کردم. از در بیرون رفتم و همین… به جز اینکه همکاران من به شدت مضطرب بودند. ما تقریبا ۱۲ سال باهم کار کرده بودیم. بسیار عاطفی بود، سخت، بسیار سخت،چیزی که نمی خواهم دوباره از سر بگذرانم. امیدوارم هیچ وقت برای شرکت دیگری کار نکن، دیگر آینده ام را به دست کس دیگری نمی سپارم.”
کارگرانی مانند اینها، خشم را در موقعیتی بزرگ تر چطور می بینند؟ تام می گوید: “به نظر من در محل کار خشم فراوانی وجود دارد. وقتی شما قربانی تعدیل نیرو می شوید، باید آن خشم را حس کنید، درون محیط بسته ای بروید و منفجر شوید. صندلی را به دیوار بکوبید، هرکاری که می خواهید بکنید، ولی خشم آن را احساس کنید، بگذارید آن خشم آزاد شود. بعد آن را کتمان کنید، شما می بایست اجازه دهید آن خشم، بدون آنکه آن را نشان دهید برای شما کار کند. اما جماعت شرکتی فکر می کنند توده ها در آن بیرون عصبانی نیستند و همه ی آنها کار خود را دوست دارند. خود را احمق فرض کرده اند.“
علیرغم توصیه ی تام، به نظر می رسید تعداد بسیار اندکی از افرادی که من با آنها صحبت می کردم بتوانند خشم فزاینده ی خود را پنهان کنند.
(منبع: چگونه با کارمندان بد قلق رفتار کنیم، آر.برایتون باون و همکاران)
ادامه ی مقالات “کارمند بدقلق” را دنبال کنید…
دیدگاهتان را بنویسید