نادیده گرفتن
در روند زندگی، من بطور مداوم و مستمر با مسائل و مشکلات روبرو میشوم. چگونه از خیابان رد شوم تا کشته نشوم؟ چگونه کارهایی را که به من ارجاع می شود انجام دهم؟ چگونه به یک برخورد دوستانه و یا تهاجمی واکنش نشان دهم؟
هرگاه که به مشکلی بر می خورم، دو راه در برابرم وجود دارد. من می توانم از نیروی کامل تفکر، احساسها و رفتارهای خود به عنوان یک شخص بزرگسال بهره گیرم و یا اینکه به پیش نویس خود بروم.
اگر من به سوی پیش نویس خود بروم، چنین بر می آید که دنیا را همان گونه که با تصمیمهای اولیه دوران کودکی من هماهنگ باشد می بینم. احتمال دارد که آگاهی خود را نسبت به برخی جنبه های وضعیت های واقعی به دست فراموشی بسپارم و همزمان، ممکن است برخی جنبه های مشکل این زمانی این مکانی را برای خود بسیار بزرگ سازم.
به جای اینکه برای حل مسئله اقدامی به عمل آورم، به «راه حل های جادویی» که پیش نویس من ارائه می کند روی می آورم. با حالت نفسانی «کودک» خود امیدوارم که با انجام این راه حل های جادویی، بتوانم دنیا را به گونه ای تحت سلطه خود در آورم تا راه حلی برایم فراهم آورد. به جای اینکه فعال باشم، نافعال و بی تفاوت می شوم.
ماهیت و تعریف نادیده گرفتن
نادیده گرفتن بدین گونه تعریف شده است: انکار نا آگاهانه اطلاعاتی که در رابطه با حل یک مسئله باشد.
تصور کنید که من در رستوران شلوغی نشسته ام. من احساس تشنگی میکنم و یک لیوان آب می خواهم. سعی میکنم توجه گارسن را به خود جلب کنم ولی او متوجه نمی شود من دوباره سعی میکنم ولی باز هم موفق نمی شوم.
در اینجا من وارد پیش نویس خود می شوم و بدون اینکه آگاه باشم زمانی از دوران کودکی خود را بازنوازی می کنم که می خواستم مادرم را به سوی خود صدا بزنم ولی او نمی آمد. من ماسکی از چهره مادرم را بر صورت گارسن میزنم و همزمان طوری رفتار، احساس و فکر میکنم گویی بچه کوچکی هستم. من وا می روم و احساس ناامیدی می کنم.. به خود می گویم:
هیچ فایده ای نداره. هر قدر هم که تلاش کنم، او نخواهد آمد. برای رسیدن به این نتیجه، می بایست اطلاعاتی را در مورد واقعیت این زمانی این مکانی نادیده میگرفتم. من بسیاری از اختیارات را که به عنوان یک شخص بزرگسال دارم ولی در کودکی از این اختیارات بهره مند نبودم، نادیده گرفته ام.
من می توانستم بایستم، به سمت گارسن بروم و در گوشش فریاد بزنم. یا اینکه می توانستم به نزدیک ترین میزی که یک پارچ آب روی آن بود بروم و یک لیوان آب برای خودم بریزم. اگر چنین رفتارهایی میداشتم، به جای نافعالی و بی تفاوتی در حل مسئله فعال می بودم.
دوستی با من در رستوران نشسته است. وقتی که می بیند گارسن به علائم من پاسخی نمی دهد عصبانی می شود و میغرد: «این مردک چقدر نالایق است. اگر دست من بود حتما اخراجش می کردم!»
دوست من هم به پیش نویس خود رفته است. ولی در کودکی به جای وضعیت من که «من خوب نیستم شما خوب هستید» است وضعیت «من خوب هستم شما خوب نیستید» را برگزیده است و حال گارسن را از خودش می نگرد. او توانایی و لیاقت گارسن را در عینک پیش نویس پاسخ دادن به من نادیده میگیرد. دوست من نیز مانند خودم نافعال و بی تفاوت بوده است. نشستن او و عصبانی شدنش در مورد گارسن برای من لیوان آب نمی شود.
منبع: (تحلیل رفتار متقابل، یان استورات/ون جونز)
ادامه ی مقالات تحلیل رفتار متقابل را دنبال کنید…
دیدگاهتان را بنویسید