مغز اجتماعی
طبقه جدیدی از نورونها – پایانه های عصب حسی – که به سرعت وارد عمل می شود و تصمیمات سریع ما را هدایت می کند، ثابت کرده است که مغز انسان از هر حیث بر سایر انواع خود برتری دارد.
آینه نورونها، شاخه دیگری از سلول هایی هستند که می توانند حرکت و احساس طرف دیگر را حس نمایند و شخص را آماده تقلید سازند و یا با وی همدل و هم احساس شوند.
هنگامی که چشمان زنی که مردی آن را جذاب می یابد و نگاه او را متوجه خود می بیند، بی اختیار ماده ای به نام دوپامین از مغز ترشح می کند که دلنواز و روح پرور است ولی هنگامی که آن نگاه دلربا به سوی دیگر می چرخد این ماده از تراوش باز می ماند. اصطلاح “مغز اجتماعی” که از فعالیتهای شگفت انگیز اعصاب و نورونها پرده بر می دارد و در اینجا در کانون بحث ما قرار می گیرد، شبکه ای از اعصاب است که در برخوردهای فردی وارد عمل می شود. در سال ۲۰۰۳ در کنفرانسی که در سوئد ، این واژه «علم اعصاب اجتماعی» به ذهنم خطور کرد.
ولی روان شناسانی چون “جان کاچیوپو” و “گاری برنستون” اظهار می کردند که در قرن بیستم اساسا علم اعصاب، رفتاری اجتماعی تلقی می شود که مطالعه درباره آن و هر چه خارج از جمجمه است، امری دشوار و مشکوک به شمار می آید. ولی امروزه دریافته ایم که مغز چگونه رفتارهای اجتماعی ما را سامان می دهد و جهان و اجتماع نیز متقابلا بر مغز و بیولوژی ما تأثیر می گذارد. پژوهشهای انجام شده موجب آن شده تا بسیاری از معماهای حل ناشده در این باره حل و گشوده شود و حلقه های مفقود بین روابط پرتنش و استرس آلود فاش و شناخته گردد و ژنهای کنترل کننده و سلولهای جنگنده ویروسی ارگانیسم معلوم و مشخص شود.
علاوه بر آن حتی در طرز کار دستگاههای ام.آر.آی که مدت هاست برای عکسبرداری چند بعدی از مغز و غیره مورد استفاده قرار می گیرد، دستخوش تحولاتی شود. مثلا این دستگاه جدید می تواند قسمتهایی از مغز را نشان دهد که سوژه در حین شنیدن صدای دوستی قدیمی چه واکنش هایی نشان میدهد. طبعا می توان امیدوار بود که با پیشرفت تکنولوژی به شماری از پرسش های بی پاسخ جواب روشن داده شود.
به عنوان مثال، فردی که به دلداده خود خیره شده است، و یا کسی که دچار نفرت و خشم شده و یا شخصی که برای پیروزی در رقابتهای ورزشی به نقشه کشی پرداخته است دچار چه تغییراتی در مغز شده است؟ مغز اجتماعی به هرحال جمع مکانیزم های اعصاب است که ارتباطات و همچنین افکار و احساسات ما را درباره دیگران و روابط خصوصی ما را هماهنگ و تنظیم می کند و این همان سیستمی است که مغز اجتماعی نامیده شده است؛ فرآیندی که دائما تداوم می یابد که هم تأثیر می گذارد و هم تأثیر می پذیرد. سایر سیستم های بیولوژیکی، نظیر غدد لنفاتیک و طحال و غیره عمدتا فعالیتهای خود را در واکنش به علامت هایی که از درون برمی آیند و نه به علائم پوستی تنظیم می کنند. به هر روی، جاده های ارتباطی مغز از حساسیت فوق العاده ای در محیط بیرونی برخوردار هستند. در رویاروییهای چهره به چهره و صدا به صدا و پوست به پوست فرد دیگر، مغز اجتماعی است که وارد عمل می شود و این ارتباط را برقرار می کند.
مجموعه مقالات هوش اجتماعی را دنبال کنید
دیدگاهتان را بنویسید