معیارهای نادیده گرفتن
نادیده گرفتن باعث می شود که مشکلات حل نشده باقی بمانند. بنابراین اگر ما بتوانیم وسیله سیستماتیکی برای شناسایی ماهیت و میزان نادیده گرفتن بیابیم، ابزار مؤثری برای حل مسئله خواهیم داشت. چنین وسیله ای وجود دارد. ما آنرا جدول نادیده گرفتن می نامیم که توسط کن ملورا و اریک زیگموند ارائه شده است.
جدول نادیده گرفتن با این نظریه آغاز می شود که ما می توانیم نادیده گرفتن ها را براساس سه معیار مختلف طبقه بندی کنیم.
حوزه نادیده گرفتن
نوع نادیده گرفتن
سطح نادیده گرفتن
- حوزه های نادیده گرفتن
افراد در سه حوزه مختلف می توانند نادیده بگیرند: “خود، دیگران , موقعیت”
در مثالی که در مطالب قبلی تحلیل رفتار متقابل آوردیم، وقتی که من در رستوران نشسته بودم و مایوس و ناامید بودم زیرا گارسون برایم یک لیوان آب نمی آورد، من خود را نادیده میگرفتم، زیرا توانایی خود را برای انجام کاری که مرا به خواسته ام برساند انکار می کردم.
دوست من که عصبانی شده بود و از گارسون انتقاد می کرد، خود را نادیده نمی گرفت بلکه شخص دیگر را نادیده میگرفت. وقتی که او گارسون را ناتوان تشخیص می داد، او جنبه های رفتاری گارسون را که ممکن است با انتقادهای خودش منافات داشته باشد، نادیده میگیرد.
تصور کنید که بعد از اینکه مدتی مأیوس و ناامید بودم، رو به دوستم میکردم و میگفتم: «خوب، حالا که اینطوره، واقعأ انصاف نیست که پیشخدمت به همه می رسد به جز من. ولی اصلا این دنیا جای خوبی نیست، اینطور نیست؟» در اینجا من موقعیت را نادیده میگیرم.
- انواع نادیده گرفتن
سه نوع مختلف نادیده گرفتن شامل محرک، مسئله و اختیار و انتخاب می شود.
نادیده گرفتن یک محرک، به معنای نادیده گرفتن درک این است که اصولا چیزی دارد اتفاق می افتد. همانطور که در رستوران نشسته بودم ممکن بود به سادگی احساس تشنگی را از خود دور کنم. من محرک تشنگی را نادیده گرفتم.
شاید دوست من که گارسن را ناتوان فرض کرد، ندیده بود که او در واقع چگونه در خدمت مشتری های بسیاری موفق بوده است، حتی اگر شواهد کافی در برابرش می بود.
شخصی که مسئله ای را نادیده میگیرد متوجه می شود که چیزی دارد اتفاق می افتد، ولی این واقعیت را نادیده میگیرد که آنچه که در حال اتفاق افتادن است، ایجاد کننده مشکلی است. وقتی که در رستوران نشسته بودم شاید به دوستم میگفتم: «الآن خیلی تشنه هستم ولی خوب مهم نیست.»
وقتی که شخصی اختیارها و انتخابها را نادیده می گیرد میداند که چیزی دارد اتفاق می افتد که مشکلی را ایجاد خواهد کرد. ولی او این امکان را که در مورد این مشکل کاری می توان انجام داد نادیده میگیرد. این همان کاری است که وقتی در ابتدا در رستوران نشسته بودم انجام دادم. وقتی که مایوسانه نشسته بودم، میدانستم که تشنه هستم و آگاه بودم که تشنگی من مشکل خود من است. ولی من به شکلی ناآگاهانه اختیارها و انتخابهای فراوانی را که داشتم از یاد برده بودم و فقط نشسته بودم و به امید این بودم که گارسن به سویم بیاید.
منبع: (تحلیل رفتار متقابل، یان استورات/ون جونز)
ادامه ی مقالات تحلیل رفتار متقابل را دنبال کنید…
دیدگاهتان را بنویسید