دیشب به واسطهی دوستی کتاب خیلی خوبی به دستم رسید که نامش نقشههای شیطانی بود. زیر تیتر اصلی اینگونه نوشته شده بود: طرحی برای رهایی از کار کردن برای دیگران و ایجاد کسب و کار برای خود.
پیش گفتار هیجان انگیز کتاب میگوید:
آدم همیشه به یک نقشه شیطانی نیاز دارد. به یک برنامهریزی دیوانهوار که سازگاری و مدارا سرش نشود. برنامهای که وادارش کند به جای دلخوش کردن به هرچیز ساده و دم دستی، با هر سختی که شده برود سراغ کاری که دوست دارد.
همان کاری که با انجامش احساس افتخار کند. این یعنی هر آدمی برای نجات از روزمرگی، برای خلاصی از سر و کله زدن با مدیرهای بداخلاق و بالاخره برای رهایی از انجام کارهای کسالتبار و نفرتانگیز نیاز به یک برنامهریزی دقیق و خاص دارد که من نامش را نقشه شیطانی گذاشتهام.
نکته اینجاست که زندگی کوتاه است و باید از این فرصت کوتاه برای رسیدن به بهترین نتیجه استفاده کرد.
خودتان را از یاد نبرید:
فراموش نکنید هدف از نقشه شیطانی فقط پول در آوردن نیست. هدف اصلی تبدیل شدن به آن کسی است که دوست دارید باشید. اگر پول در آن نقش دارد، اشکالی ندارد. اگر نقش ندارد هم مهم نیست.
گفتن((بروید دنبال کاری که دوستش دارید)) ساده است. اما در عمل، خواهید دید که کاری بسیار دشوار است. باید با همهی وجود برای رسیدن به آن جنگید. نباید از روزهای سخت هراس داشت. تنها راه دستیابی به موفقیت همین است.
نیازی نیست همه چیز را از اول بدانید. خیلیها اجرایی کردن نقشه شیطانی را به تأخیر میاندازند، فقط به این دلیل که هنوز پاسخ تمام سوألهای مربوط به اتفاقات احتمالی آینده را ندارند، درباره این صنعت اطلاع کافی ندارند، آدمهای زیادی را در این زمینه نمیشناسند و …
قبول دارم که اطلاعات و آگاهی سرمایهای بزرگ است، اما ارزشگذاری بیش از حد برای آگاهی میتواند بازدارنده باشد.
ادامه را با نگاهی به این کتاب روان، ساده و جذاب بخوانید.
چه قشنگ . جدا تشویق شدم که حتما بخونم کتاب رو
ممنون بابت این معرفی خوب