بحران مالی و نقش مدیریت ریسک (۳)
افسانه بازار تمامعیار، بینقص و پر رونق: سوال اصلی این است که بازارهای مالی چقدر قابل اطمینان و کارا هستند. از سوی جناحهای مختلف این سوال و تمایل مطرح شد که آیا بانکهای مرکزی و دولتها باید در روند تنظیم بازارهای مالی دخالت کنند یا خیر. در مقابل از مجموع جوابهای منتج از مطالعات تجربی در مدیریت سرمایه مالی، مدیریت ریسک سازمانهای وامدهنده و بورسها برای تمایل به قبول بازار تمامعیار و بدون نقص استفاده میشود. اما در واقعیت حقایقی همچون ورشکستگی و هزینههای ناشی از آن، پخش و دسترسی اطلاعات به صورت نامساوی، انقباضات مالی و کمبود نقدینگی راهی به جز رفتار کاملا منطقی و محاسبهشده در بازار باقی نمیگذارد.
افسانه بازار تمامعیار بهخصوص از طرف شرکتهای سرمایهمحور ارزیابی، بیان و حمایت میشود. در حین ارزیابی وامها مدلهایی همچون CAPM (مدل نرخگذاری و ارزیابی سرمایه و دارایی) استفاده میشود و از این رو میانگین تخمین ریسک بازار سرمایه برای ارزیابی به کار گرفته میشود. ولی در مقابل، اطلاعات واقعی موجود در شرکت از سوی کارشناسان نادیده گرفته میشود و در لابهلای تئوریها و فرضیهها گم میگردند. این ارزیابیها حتی اغلب فاقد برنامهریزی همهجانبه منظم و بدون نقض هستند و لذا عاقلانه نیستند. مدیران شرکتهای سودمحور؛ که کاملا از شرکتهای سرمایه و بازار محور قابل تشخیص هستند باید کاملا متوجه این نوع تئوریهای توجیهکننده بازار تمامعیار و بی نقص باشند تا دچار اشتباهات کلان نشوند. این واقعیت همچنین در مدیریت ریسک و برای موسسات وامدهنده نیز صدق میکند. در یک شرکت یا سازمان با نگرش و رویکرد سودمحوری باید بهترین اطلاعات موجود خصوصا آنهایی که مرتبط با ریسکها هستند، برای تصمیمگیری شناسایی و مورد بهرهبرداری قرار بگیرند. مثلا وقتی میخواهیم محیط ریسک را مورد ارزیابی قرار بدهیم، در وهله اول از اطلاعاتی شروع کنیم که در داخل سازمان موجود یا از دادههای داخلی سازمان منتج شدهاند و تنها به ارزیابیها و اطلاعات خارج از سازمان اتکا نمیشود. در مقابل فکر مدیریت شرکتها یا سازمانهای سرمایه و بازار محور بر این پندار استوار است که تمام اطلاعات مهم در داخل مظنهها و نرخهای موجود در بازار است و بدین سبب آنها رفتار غیر منطقی یا حتی تقاضای کاذب موجود بازار را ملاک تصمیمگیریهای خود قرار میدهند.
بازارهای تمام عیار، اغلب بر مبنای عرضه و تقاضای منطقی به وجود آمدهاند که این عرضه وتقاضای منطقی نقدینگی بازار را محدود و قیمت را تعیین میکند که اساسا به ارزشهای بنیادی خود بازار و مصرفکننده باز میشود. ایده بازار تمامعیار به شرکت ریسکهای مالی اضافهای را تحمیل میکند که این ریسکها در بیشتر سیستمهای مدیریت ریسک که فرضیههای بازار تمامعیار را ملاک کار خود قرار دادهاند، فقط به مقدار ناکافی میتوانند شناسایی و به تصویر کشیده شوند.
(منبع: مدیریت ریسک به زبان ساده، ورنر گلاسنر و توماس برگر)
در ادامه مقالات مدیریت ریسک همراه ما باشید …
دیدگاهتان را بنویسید