انتخاب وضعیتهای همزیستی
شاید بپرسید: «بسیار خوب، بنابراین اگر همزیستی باز نوازی وضعیتهای قدیمی دوران کودکی است، می فهمم که چرا افراد در همزیستی نقش کودک را به عهده می گیرند. ولی چرا باید کسی انتخاب کند که نقش «والد» را داشته باشد. پاسخ این است که بعضی از کودکان این تصمیم اولیه را می گیرند که: والدین من مرا به خوبی نگهداری نمی کنند و بهترین انتخاب من این است که خودم نقش آنها را بر عهده بگیرم.»
شاید مادر، در حالت نفسانی کودک خودش از اینکه برای بچه های خود مرزهای منسجم و محکمی برقرار نماید وحشت داشته است. در عوض با گفتن چیزهایی از این قبیل احساس گناه و احساسهای خیلی بدی را در آنها به وجود می آورد: «اگر این کار را بکنی، به من آزار می رسانی.» و یا «ببین، داری پدرت را عصبانی می کنی!»
در اینجا از کودک خواسته می شود که مسؤولیت احساسها و آسایش والدینش را بر عهده گیرد. او شاید به این نتیجه برسد که وظیفه او در زندگی این است که از والدینش نگهداری کند. بنابراین، او به والد کوچکی تبدیل می شود. در زندگی بزرگسالی او ممکن است در همزیستی نقش «والد» را برعهده گیرد.
در کودکانی که والدین خود را بدزبان، بداخلاق و سرکوبگر می پندارند. ممکن است وضعیت زندگی «من خوب هستم، شما خوب نیستید» را برگزینند و در تخیل خود والدینشان را از یک موضع «والدی» تحقیر نمایند. این نیز در وضعیت رابطه همزیستی در دوران بزرگسالی بازنوازی می شود.
دعوت به همزیستی
وقتی که افراد یکدیگر را ملاقات می کنند، مهارت زیادی دارند که به یکدیگر علامت دهند چه نقش همزیستی را می خواهند بر عهده گیرند. این دعوت به همزیستی اغلب بدون کلمات منتقل می شود. معمولا، یک یا بیش از یکی از چهار نوع رفتار نافعال و بی تفاوت نشان داده خواهد شد.
در مثالی که در مطالب قبلی همزیستی آوردیم، جیم دعوت به همزیستی را با هیچ کاری انجام ندادن و سپس با حالات تحریکی و بیقراری نشان داد. وقتی که او ساکت نشست و سپس حالت بیقراری پیدا کرد و پیام پنهانی را به استاد خود منتقل کرد، «من به تو احتیاج دارم که به جای من فکر کنی و به من بگویی چکار کنم.» در حالیکه خود نقش کودک را برعهده داشت، استاد را دعوت به همزیستی نمود تا نقشهای «والد» و «بالغ» را داشته باشد.
استاد همچنانکه پیش می رفت و تمرین را حل می کرد در سطح روانشناختی موافقت داشت که: «بله، تو درست میگویی. تو به من نیاز داری که به جای تو فکر کنم و به تو بگویم چکار کنی.» با انجام این کار او دعوت به همزیستی با جیم را پذیرفت.
گاهی اوقات دعوت به همزیستی از طریق کلمات انجام می پذیرد.
وقتی که چنین اتفاقی می افتد، می توانیم بشنویم که شخص برای رسیدن به خواسته های خود به جای اینکه مستقیما آنها را بخواهد طرف مقابل را زیر سلطه می برد. این کار اغلب بسیار با مهارت و به طور زیرکانه ای انجام می شود. برای مثال، یکی از اعضای گروه ممکن است با حالتی پریشان و محزون به کف اتاق خیره شود و بگوید: «من نیاز دارم که در آغوش گرفته شوم»
دیگر اعضای گروه وسوسه میشوند که به سمت او بروند و خواسته او را برآورده کنند. ولی اگر آنها این کار را انجام دهند دعوت به همزیستی او را پذیرفته اند. اگر او تقاضای خود را به شکلی غیر همزیستی خواسته بود این گونه رفتار می کرد که به یک عضو مشخص گروه نگاه می کرد و میگفت «آیا مرا در آغوش میگیری؟»
منبع: (تحلیل رفتار متقابل، یان استورات/ون جونز)
ادامه ی مقالات تحلیل رفتار متقابل را دنبال کنید…
دیدگاهتان را بنویسید