مهار جر و بحث از طریق شوخی
اگر بتوانی به آن بخندی، می توانی با آن زندگی کنی.
آیا مسأله ای داری که متنفری کسی درباره اش از تو سؤال کند؟ آیا موضوعی هست که تو را مضطرب کند؟ برای خودت روشی انتخاب کن و واکنش هایی آماده در نظر بگیر تا مسائل و موقعیت هایی که اعصابت را خرد می کند، تضعیف شود. این مسأله را مردی جوان به من یاد داد.
در فرودگاه سانفرانسیسکو روی یکی از ریل های متحرک راهرویی طولانی ایستاده بودم که جنجالی در فاصله ای کمی جلوتر از من توجهم را جلب کرد. مردی بسیار بلند قد را دیدم که به سوی من می آمد و چند نفری به او اشاره می کردند و می خندیدند. من از رفتار بد آنان جا خوردم و با خودم گفتم که چقدر بی ادب هستند.
وقتی آن مرد بلندقد به من نزدیک شد، فهمیدم که چرا آن جماعت خوشمزگی می کنند. آن مرد تیشرتی پوشیده بود که جلوی آن نوشته ای داشت بدین مضمون: نه، من بسکتبالیست نیستم. و وقتی او از کنار من رد شد، برگشتم تا حرفی بزنم و قهقهه ام به هوا رفت، چرا که پشت تی شرت او نوشته شده بود: تو کلاهبردار هستی؟ می بایست با آن مرد جوان زیرک آشنا میشدم. بنابراین به سرعت از کنار مردم گذشتم و به دنبال او رفتم. بالاخره به او رسیدم و نفس زنان پرسیدم: “این تیشرت معرکه رو از کجا گیر آوردی؟”
نیش او تا بناگوش باز شد و گفت: “این که چیزی نیست. من یک عالم از این تیشرتها دارم که یکی از آنها را بیشتر از همه دوست دارم. روی آن نوشته شده: من صد و نود و دو سانتی متر قد دارم و هوای آن بالا آفتابی است.” بعد توضیح داد: “فقط بین شانزده تا هجده سالگی، سی و سه سانتی متر رشد کردم. دلم نمی خواست از خانه بیرون بیایم، چون هر جا میرفتم، مردم به من متلک می پراندند. بالاخره مادرم گفت حالا که نمی توانم خدمت مردم برسم، همرنگ جماعت بشوم. این هم فکر مادرم بود. حالا مشتاقم بیرون بیایم، چون عوض اینکه بابت قدم خجالت بکشم، از آن لذت می برم.”
چقدر عاقلانه! اگر تو خصوصیت یا حالتی داری که آزارت میدهد، بهتر نیست به جای اینکه بگذاری نامیدت کند، با آن تفریح کنی؟
دیدگاهتان را بنویسید