پیش نویس زندگی به وسیله والدین تقویت می گردد
اگرچه والدین نمی توانند تعیین کننده تصمیمات پیش نویس زندگی کودک باشند، با وجود این می توانند اثرات بسیار مهمی را بر این تصمیمات بگذارند. از همان روزهای اولیه ی زندگی کودک، والدین پیامهایی را به او می دهند که کودک براساس آنها، به نتایجی درباره خود، دیگران و دنیای اطراف می رسد. این پیامهای پیش نویس ساز به همان اندازه که کلامی هستند، غیرکلامی نیز می باشند و چهارچوبی را می سازند که کودک در محدوده آن تصمیمات اساسی پیش نویس زندگی خود را می گیرد.
پیش نویس خارج از حیطه آگاهی ماست
در زندگی بزرگسالی، نزدیکترین خاطراتی را که از سالهای اولیه زندگی می توانیم به یاد آوریم، در رویاها و تخیلات ما نمایان می گردند. مگر اینکه بتوانیم وقت بگذاریم و روی شناخت پیش نویس زندگی خودکار کنیم، در غیر این صورت احتمالأ ما از تصمیم های اولیه ای که گرفته ایم ناآگاه باقی مانده و حتی ممکن است این تصمیمات را در زندگی روزمره و در رفتار خود به کار بندیم.
برای توجیه پیش نویس زندگی، واقعیت تحریف می شود
ما معمولا واقعیت را در چهارچوب داوری خود تعبیر و تفسیر می کنیم، به گونه ای که در نظر ما تصمیمات پیش نویس زندگیمان توجیه می شود. به این دلیل که ما در حالت نفسانی «کودک» خود، هرگونه تهدیدی را به دیدگاه خود از جهان که بر مبنای پیش نویس ما قرار دارد، تهدیدی به ارضای نیازهای خود و حتی تهدیدی به زنده ماندن خود می دانیم.
ریشه های پیش نویس زندگی
چرا ما چنین تصمیمات کودکانه و خانمان براندازی را در مورد خودمان، دیگران و دنیا میگیریم؟ این تصمیمات در چه جهتی عمل می کنند؟ پاسخ به این سئوالات در دو ویژگی اساسی شکل گیری پیش نویس قرار دارد.
(۱) تصمیمات پیش نویسی نشان دهنده بهترین روش کودک برای زنده ماندن در دنیای پر آشوب و پر مخاطره، حتی دنیایی که زندگی انسان را تهدید می کند، می باشد.
(۲) تصمیمات پیش نویس معمولا براساس هیجانات و واقعیت سنجی کودک صورت میگیرد.
واکنش به دنیای پرآشوب و پر مخاطره
کودک موجودی کوچک و از لحاظ بدنی آسیب پذیر است. در نظر او دنیا پر از دیوهای ترسناک و عظیم الجثه است. یک صدای غیر منتظره ممکن است نشانه این باشد که زندگی او در همین لحظه مورد مخاطره قرار میگیرد. بدون افکار منسجم و در قالب کلمات، میداند که اگر پدر و مادرش از او دور شوند او خواهد مرد و اگر خیلی عصبانی شوند او را نابود خواهند کرد. نوزاد درک صحیح و مناسبی از زمان ندارد. اگر او گرسنه شود و یا احساس سرما بکند و مادرش نیاید، شاید فکر کند که مادر هرگز نخواهد آمد و این برایش به معنای مرگ و نیستی است. و حتی ممکن است چنین برداشت کند، آنچه که از مرگ بدتر است این است که برای همیشه و همیشه تنها بماند.
وقتی که کودک دو یا سه ساله است ممکن است خواهر یا برادر دیگری به دنیا بیاید. این کودک نوپا که در حال حاضر بزرگتر است می داند که احتمالا به این دلیل نخواهد مرد. ولی به نظر می رسد که همه توجه مادر به سوی این کوچولوی تازه وارد است. شاید عشق کافی که به همه برسد وجود نداشته باشد. آیا این نوزاد تازه وارد همه عشق را خواهد گرفت؟ حالا دیگر تهدید، نبود عشق مادری است.
درست در سالهایی که پیش نویس زندگی شکل میگیرد، کودک در مسیر یک سویه ای قرار میگیرد. او والدین خود را به عنوان صاحبان قدرت مطلق می داند. در دوران نوزادی آن نیرو تعیین کننده مرگ و زندگی است. ولی بعدها این نیرو می تواند نیازهای او را برآورده کند و یا اینکه آنها را واپس زند.
واکنش کودک این است که در مورد روشهایی برای زنده ماندن و برآوردن نیازهایش به بهترین نحو تصمیم بگیرد.
منبع: (تحلیل رفتار متقابل، یان استورات/ون جونز)
ادامه ی مقالات تحلیل رفتار متقابل را دنبال کنید…
دیدگاهتان را بنویسید