سازماندهی زمان در تحلیل رفتار متقابل: بازی های روانی
در گروه، سیال سازی ذهن به پایان رسیده است. تعدادی پیشنهاد بر روی تخته نوشته شده است. کسی که آنها را یادداشت کرده است می گوید:
«بسیار خوب، حالا رأی میگیریم. من هر یک از پیشنهادها را می خوانم. اگر موافق هستید دستتان را بالا بگیرید.»
پس از این که رأی گیری به پایان رسید و آراء شمرده شد، شخص یادداشت کننده ی پیشنهادها، می گوید: «خوب واضح است که به شکل دایره می نشینیم و هر کس به نوبت میگوید که ما از اینجا بودن چه چیزی را می خواهیم بدست آوریم.»
صدای دیگری بلند می شود. «اجازه دهید» همه به سخنگو نگاه می کنند. نام او جان است. او به طرف جلو خم شده، آرنجهایش روی زانوهایش قرار دارند. ابروهایش درهم کشیده شده و با اخم می گوید، «من کاملا با این کارها گیج شدم. کی گفته که ما مجبوریم رأی بدیم؟»
یادداشت کننده ی پیشنهادها که نامش پیتر است با لبخندی عصبی، سرش را به عقب می برد و از گوشه چشمش به جان نگاه می کند. «میدونی که رأی گیری همینطوره، اقلیت مجبور است که از اکثریت پیروی کند. به این میگویند دموکراسی، روشن شد یا نه؟»
جان در جواب میگوید «نه متأسفم، در واقع تو منو بیشتر گیج کردی دموکراسی به اینجا چکار داره؟» او بیشتر اخم میکند و چپ چپ به همه نگاه می کند.
پیتر خم شده و آهی می کشد. در حالی که شانه هایش را بالا می اندازد به اعضای گروه نگاه می کند و با حالت بدی می گوید: «خیلی برای این موضوع وقت گذاشته ایم.»
ولی حالا جان هم تغییر وضعیت میدهد. صاف می نشیند. چشمانش را کاملا باز میکند و در حالی که دهانش باز مانده است با دست تو سرش میزند «وای داد بیداد، نگاه کن همه زندگی من همینطور بوده متاسفم که این تمرین را برای همه شما خراب کردم و بهم زدم. من متأسفم و واقعا متأسفم.»
جان و پیتر هر دو به بازی روانی پرداخته اند. تجزیه و تحلیل بازیهای روانی بخش اصلی تئوری تحلیل و رفتار متقابل می باشد. ما در مقالات آینده به تفصیل به بازیهای روانی خواهیم پرداخت. ولی فعلا به سادگی به روند اصلی رابطه تبادلی بین جان و پیتر می پردازیم.
آنان یک رشته روابط متقابل را با یکدیگر مبادله کردند و دو در انتها احساس بدی پیدا کردند.
بلافاصله قبل از این که آنها وارد احساسات بد شوند، به نظر رسید که ناگهان تغییر نقش دادند. جان به خاطر گیجی و سردرگمی شروع به اعتراض کرد و حالتی برافروخته و تحریک شده داشت. سپس تغییر نقش داد و شروع به سرزنش خود کرد و حالت عذرخواهی به خود گرفت. در همان حال پیتر از نقش حمایت کننده به یک حالت بی کسی و بی پناهی می رسد.
برای هر دو طرف بعد از تغییر نقش لحظه کوتاهی وجود داشت که هر کدام احساس کردند چیز غیر منتظرهای در حال وقوع است. اگر آنها فرصت داشتند تا این احساس را در قالب کلمات بیان کنند ممکن بود بپرسند. «اصلا معلوم نیست اینجا چه خبره؟»
با وجود این احساس غیر قابل پیش بینی بودن، جان و پیتر قبلا هر دو همین روند را بارها و بارها تکرار کرده اند. محیط اطراف و افراد ممکن است در وضعیتهای مختلف با یکدیگر متفاوت باشند ولی با این وجود، ماهیت تغییر نقش و احساسهای بدی که هر کدام تجربه می کنند، یکی است.
در واقع، جان و پیتر در همان لحظه شروع تبادلاتشان علائمی به یکدیگر نشان داده اند که مایلند با یکدیگر به بازی روانی بپردازند. آنها اینکار را با مبادله رابطه متقابل پنهانی انجام دادند. پیامهای آنها در سطح اجتماعی در ظاهر مانند یک نوع تبادل اطلاعات می باشد، لیکن در سطح روانشناختی جان از پیتر دعوت به عمل آورد که وارد یک بازی شود و پیتر نیز پذیرفت.
همه ما هرازگاهی وارد بازیهای روانی می شویم. زمانی که شما الگوهای سازماندهی زمان خود را در تمرینهای زیر شناسایی می کنید، زمانهایی را که صرف این نوع تبادلاتی که توضیح داده شد، کرده اید، عنوان «بازیها» را بدهید. چنین تبادلاتی برای شما تکراری هستند و در انتها احساس بدی به شما می دهند. و در زمانی خاص، لحظه ای فراخواهد رسید که از خود خواهید پرسید «چه اتفاقی افتاد؟» و احساس خواهید کرد که به گونه ای تغییر نقش داده اید.
تمام بازیهای روانی بازنوازی روندهای دوران کودکی هستند که به هیچ وجه با زندگی بزرگسالی ما مناسبتی ندارند. بنابراین، با این تعریف، بازیها می توانند از هر یک از بخش های منفی حالات نفسانی شروع شوند. «کودک مطیع و سازگار» منفی، «والد کنترل کننده و مستبد» منفی و بالاخره «والد تغذیه کننده و مهربان» منفی. بنابراین تعریف بازیهای روانی هرگز از حالت نفسانی «بالغ» بر نمی خیزند.
بازیهای روانی همیشه با تبادل سرزنش و تحقیر همراهند. این سرزنش ها و تحقیرها معمولا در سطوح روانی هستند. در سطح اجتماعی، بازیگران، بازیها را به عنوان تبادل نوازشهای خیلی زیاد، تجربه می کنند. در مراحل اولیه یک بازی روانی، نوازشهای گرفته شده ممکن است مثبت یا منفی باشند. درحالیکه در انتهای بازی، هردوی بازیگران نوازشهای منفی زیادی را تجربه می کنند. میزان خطرات روانی در بازیها بسیار بیشتر از فعالیتها و وقت گذرانی است.
منبع: (تحلیل رفتار متقابل، یان استورات/ون جونز)
ادامه ی مقالات تحلیل رفتار متقابل را دنبال کنید…
دیدگاهتان را بنویسید