آیا موفق میشوم؟
وقتی شخصی باید تلاش های خود را افزایش دهد، حال چه برای رسیدن به یک هدف والاتر باشد و چه برای تسلط بر یک مهارت جدید و یا افزایش بهره وری، ابتدا از خود سوال می کند: چه شانسی برای موفقیت دارم؟ اگر ذهن او این پاسخ را بدهد: “سعی می کنم اما شکست می خورم.” او به هیچ وجه تلاش نخواهد کرد.
یک انسان عاقل تنها وقتی تلاش و انرژی خود را بالا می برد که نتایج را پیش بینی کند و از درگیری در کارهای بی فایده و به ظاهر غیر ممکن پرهیز کند.
وقتی از لحاظ فکری خود را ارزیابی می کنیم، هیچ موردی ساده تر از استفاده از یک سیستم اعدادی نیست. ما در اینجا یک مثال ساده می زنیم و اگر بتوانیم مفهوم آن را درک کنیم، نظر درستی درباره ی نقش انگیزه ی انسانی خواهیم داشت.
فرض کنید یک کارمند توانایی خود را با کمک اعداد ارزیابی نماید. او برای هر کاری نمره ای در نظر می گیرد، پس می گوید: “من کاری را که رئیس به عهده ام گذاشته را در شماره ی … می بینم” و این جای خالی را با شماره های ۱ تا ۵ پر می کند. سپس به همین طریق شماره ای را برای خودش در نظر می گیرد.
اکنون اگر کارمند شماره ی خود را ۳ و شماره ی کار مورد نظر را نیز ۳ بداند، کار بسیار دشوار می شود. این کار تمام انرژی او را می گیرد، اما نمی تواند آن را انجام دهد.
از طرف دیگر اگر فردی سختی کار را شماره ی ۱ یا ۲ بداند و میزان توانایی خود را برای انجام آن کار، شماره ی ۳ ارزیابی کند، انجام آن کار برایش بسیار سهل و آسان است. یا اگر میزان توانایی خود را شماره ی ۳ و سختی کار را ۴ یا ۵ بداند، انجام کار برایش غیر ممکن می نماید و نمی تواند آن را انجام دهد. پس او این کار را خیلی سخت می داند و حتی نمی تواند آن را امتحان کند.
من و شما بعنوان یک مدیر، روزانه با مشکلات بزرگی برای تغییر نظر آن دسته از کارمندان خود رو به رو هستیم؛ چون آنها انجام کار، یا حداقل به سرانجام رساندن آن را بیش از حد و توان خود می بینند. ما ممکن است بدانیم که کار مورد نظر آن قدرها هم مشکل نبوده، اما برای آنها این مسئله مهم نیست. فرقی نمی کند ما چه فکری می کنیم، تنها آنچه کارمندان فکر می کنند مهم است.
چگونه باید روی طرز فکر کارمندان خود اثر بگذاریم؟ شما بعنوان مدیر می توانید به شخص مورد نظر بگویید که این کار آنقدر سخت نیست. اما شما دارید وقت خود را تلف می کنید، زیرا در برابر اسلحه های بزرگ مخالفت که به سمت شما نشانه رفته است ایستاده اید.
فردی که خود را شماره ی ۳ می داند می گوید: “مزخرف است شما در ۵ سال گذشته در این زمینه کار نکرده اید، از کجا می دانید؟” و یا “شما هرگز مجبور نبوده اید که روزانه با میزان تولید، میزان رقابت و سوددهی سر و کله بزنید، حوزه ی فعالیت من فرق می کند.”
تنها با حرف، نمی توان شناخت شخص را از میزان سختی کار تغییر داد. خواهید دید که تنها امید واقعی برای تغییر نظر کارمندان، تحول میزان آگاهی آنها از خودشان است.
کارمندی را در نظر بگیرید که به توانایی های خود شک دارد، سپس او را هیزم شکنی فرض کنید که بر روی یک تبر دو لبه ی قابل اطمینان تکیه زده است. در این وضعیت رئیس می گوید: “فردا می خواهم دو برابر درخت هایی که در گذشته می بریدی، قطع کنی.” احتمال اینکه هیزم شکن پاسخ دهد “مشکلی نیست”، بسیار کم است.
از طرف دیگر در نظر بگیرید، اگر رئیس اضافه می کرد: “این هم اره برقی و من به تو یاد می دهم چگونه از آن استفاده کنی.” پاسخ احتمالی چه می بود؟ اضافه کردن ابزار کار مناسب، ناگهان تصور افراد از میزان توانایی خودشان را تغییر می دهد.
افزودن ابزار و تجهیزات برای یک عملکرد بهتر، از جمله طرح های بازاریابی جدید، روش های جدید، تجهیزات مدرن و در بیشتر اوقات افزودن ابزار کمک فکری شامل: اطلاعات جدید و آموزش جدید باعث می شود، فرد مهارت های خود را بهبود بخشد و فکر کند، می تواند کارهای در سطح بالاتر را نیز انجام دهد.
(منبع: ۱۳ اشتباه مهلک مدیران، رابرت مارویل)
ادامه ی مقالات راهکارهای مدیریتی را دنبال کنید…
دیدگاهتان را بنویسید