در کنار نور چشمی ها بایستید

در کنار نور چشمی ها بایستید

زمانی با یک حسابرس کار می کردم. او فرد تمام عیاری بود، منظورم این است که هر کاری باید نکته به نکته انجام می شد. اما در ضمن او نورچشمی هم محسوب می شد، نه تنها حسابرس بود، بلکه فراتر از یک حسابدار هم به نظر می رسید. مدیریت ارشد به او و نصیحت هایش گوش می سپرد و در مقابلش تعظیم می کرد و در کل با او با احترام و اکرام رفتار می کردند.

در حالیکه هنوز علت این همه نفوذ او را نیافته بودم، ولی مجبور بودم روی آن مسئله کار کنم و وقتی که کاملا او را شناختم، در کنارش قرار بگیرم. بخش تحت سرپرستی من، مورد رسیدگی و بررسی دائمی او قرار می گرفت. در طی مراحل کار او را ناراحت کرده بودم، البته ما هیچ گاه رو در روی هم قرار نداشتیم. او یک حسابدار بود و من مدیر امور مالی، تفاوت فاحشی بین این دو پست وجود داشت.

وظیفه ی من ایجاد و نصب سیستم های امنیتی، بهبود جریان چک ها، کاهش هزینه ها و بستن تمام دفاتر مالیاتی بود و او می بایست هر “پنی” را مورد بررسی قرار می داد.

در طی آن روزها، یک صبح شنبه، همرا با فرزندانم به یک حراجی خیریه ی کالاهای مستعمل سری زدیم. فصل پایین بود هوا رو به سردی گذاشته بود. بنابراین در آن حراجی، یک دستمال گردن دانشگاهی خریدم، راه راه، تیره و قدیمی.

رو دوشنبه در محل کار با آن حسابرس برخورد کردم. او گفت: “نمی دانستم شما هم به دانشگاه منچستر می رفتید، آفرین” این را گفت و رفت.

من آن لحظه متوجه نشدم، تا اینکه بعد فهمیدم آن دستمال گردن مربوط به دانشگاه منچستر بود. این دانشگاهی بود که او در آن تحصیل کرده بود، در حالیکه من به آن دانشگاه یا هر دانشگاه دیگر نرفته بود. از آن پس او مرا بعنوان یک دوست نزدیک و همکلاسی قدیمی پذیرفت.

این یک اتفاق بود، ولی پس از آن من به دنبال چنین فرصت هایی بودم تا در کنار نور چشمی های با نفوذ قرار بگیرم که البته، شایسته این نفوذ هم نبوند. آنها افرادی با نفوذ زیاد که با شغل و موقعیت شان هم تناسبی نداشت.

گروهی از افراد هستند که شما باید مراقب شان باشید؛ رانندگان، بازرسان، نیروهای انسانی، مشاورین خارجی، عاملین آزاد، صندوق داران و البته مسئول تعمیرات!

(منبع: قانون موفقیت در بازار کار، ریچارد تمپلر)

ادامه مقالات موفقیت در بازار کار را دنبال کنید…