گزارش کالبدشکافی
چند ساعت بعد کارآگاه مک نالی در بیرون ساختمان ایستاده بود و یک در میان به سیگارش پک میزد و قهوه اش را جرعه جرعه مینوشید.در باز شد و صدای آنا او را از افکارش بیرون آورد. “کارآگاه مک نالی، پزشک قانونی پشت خط است. می خواهد با شما صحبت کند.”
کارآگاه آخرین پک را به سیگارش زد و آن را روی زمین انداخت. همان طور که داخل می شد، آنا گفت: “من آن تلفن را به اتاق کنفرانس وصل می کنم.”
زمانی که کارآگاه وارد اتاق شد، تلفن در حال زنگ زدن بود. او دکمه ی بلندگو را زد و قهوه اش را پایین گذاشت. گفت: “مک نالی هستم. داک ، تویی؟” داک پاسخ داد: “آره، من کالبدشکافی را تمام کردم.فکر کردم نتیجه را به تو اطلاع بدهم. آیا موقع مناسبی هست و می توانی صحبت کنی؟” مک نالی پاسخ داد: “بله، البته. بگو.” داک شروع کرد: “به نظر من مرگ بین ساعت هفت الى په صبح رخ داده. همین الآن من دارم دلیل آن را مرگ ناشی از نارسایی قلبی مینویسم.”
مک نالی گفت: “مرگ در اثر سکته ی قلبی؟ او به طور طبیعی مرده؟” داک با خندهای گفت: “یک کم صبر داشته باش، کارگاه دیک تریسی . نارسایی قلبی در نتیجه ی مصرف یک نوع سم بوده.” مک نالی نتیجه گرفت: “پس شما مایع داخل بطری شکسته را آزمایش کردید. آن چه بود، آرسنیک؟” داک پاسخ داد: “مطمئنا ما آن را آزمایش کردیم، اما پاک بود.. آب خالی بود.” قضیه کم کم به نظر مک نالی آشنا می آمد. او گفت: “خوب، آن” داک حرف او را قطع کرد و گفت: “آره، ت۱۵ بوده.” کارآگاه مک نالی به یاد پرونده های دیگرش افتاد.
سم مرموزی که به عنوان علت مرگ مشخص شده بود. زمانی که این نام به آن داده شد، پانزده پرونده و مورد مشابه آن وجود داشت و ت حرف اول تغییر بود. مک نالی پرسید: “آیا آنها چیز بیشتری در مورد ت-۱۵ کشف کرده اند؟” داک که مأیوس و ناامید به نظر می آمد، گفت: “نه، نه واقعا. دانشمندان دارند در موردش کار می کند اما تمام آنچه آنها می دانند این است که آن کند عمل می کند. معمولا بیش از یکی دو ماه. تنها علائم شناخته شده بیخوابی، اضطراب، نگرانی و کاهش وزن است. بنابراین من سوابق پزشکی تغییر را به دست آوردم. زمانی که او در اکم شروع به کار کرد، وضعیت جسمانی مناسب و خوبی داشت. او مثل یک اسب قوی و سرحال بود. تمام آزمایش های او طبیعی بودند و او هیچ مشکل قابل توجه و چشمگیری در سابقهی پزشکی اش نداشت. من او را وزن کردم. از زمان استخدامش ده دوازده کیلو وزن از دست داده بود. و اوه، بله، ناخن های دستش را تا گوشت جویده بود.” مک نالی پرسید: “پس توکسین بالاخره آن قدر زیاد می شود که او سکتهی قلبی می کند؟”
داک پاسخ داد: “سکته ی قلبی نه، نارسایی قلبی سکته ی قلبی معمولا ناشی از تولید دراز مدت پلاکت یا یک لخته در شریان های اکلیلی است که مانع جریان خون می شود. عدم وجود خون به معنی عدم وجود اکسیژن و مرگ سلول های مغزی است. شریان های اکلیلی تغییر خوب بودند. وقتی گفتم نارسایی قلبی، منظورم این بود که قلب او تنها از تپش بازایستاد.” مک نالی گفت: “اوه، این ترسناک است. چیز دیگری هم هست؟” داک پاسخ داد: “نه، فعلا نه.” من مقداری از بافت او را به پاتولوژی فرستادم اما کاملا مطمئنم که این هم یک ت- ۱۵ است.”
مک نالی از پزشک قانونی تشکر کرد و از او خواست اگر چیز دیگری پیش آمد، به او اطلاع بدهد و گوشی را گذاشت. در عین حال، داخل فایلی در میز نامرتب و به هم ریخته ی داک، نسخه ی جدید کتاب مربوط به روش کشف علمی جرم و جنایت قرار داشت. عنوان صفحهی پانزده آن “مادهای مبهم و ناشناخته تحت عنوان “ویژگیهای ت- ۱۵” بود.
ت-۱۵ به عنوان توکسینی که به نارسایی قلبی و مرگ در تعدادی از تغییرات منجر می شود، تعریف شده است. با این حال خیلی چیزها در مورد این توکسین ناشناخته است. دانشمندان عقیده دارند تعدادی از عوامل این ماده ی مرگ آور را ایجاد می کنند و اخیرا سه تا از این عناصر را مشخص کرده اند:
• افرادی که تغییر را هدایت و رهبری می کنند، تصور می کنند که تنها اعلام او به معنای پذیرفتن و ادغام اوست.
• نگرانی های افراد در مورد تغییر آشکار و رسیدگی نمیشود.
• افرادی که از آنها خواسته می شود تغییر را اجرا کنند، در برنامه ریزی آن سهیم نمی شوند و نقشی ندارند.
سری مقالات چه کسی تغییر را کشت را دنبال کنید
دیدگاهتان را بنویسید