بحران مالی و نقش مدیریت ریسک (۲)
اشتباهات در کمّی کردن ریسکها و خطر تخمین اشتباه ریسک (فرا ریسکها): صرف وجود دستورات حقوقی برای مراقبت از سیستم باعث شد با وجود آرایش سازمانی و الویت کاری فوقالذکر برای بهدست آوردن سود (سودمحوری) تخمین کمیتهای ریسکهای موجود و خطر تخمین اشتباه ریسک بهطور کامل مورد اهمال قرار نگیرد. اما با این حال، حتی ریسکهای شناخته شده بهطور ویژه دستکم گرفته شد.
علت بیانکننده این امر ضعف در روشهای استفاده از ابزارهای مدیریت ریسک هستند که بهطور کلی هنوز هم منتج از فرضیههایی میشوند که اگر چه در تئوری درست ولی ممکن است در عمل به وقوع نپیوندند و اشتباه باشند. به عنوان مثال، در تجزیهوتحلیل تئوریک که بر اساس مدل گاسشن انجام شد پیشبینی شد، سقوط اوراق بهادار (شبیه آنچه در اکتبر ۱۹۸۷ اتفاق افتاد) فقط یکبار در حوالی سالهای ۱۹۸۷ میتوانست اتفاق بیافتد. اما مشاهدات تجربی نشان داد که چنین سقوطهایی در ارزش قیمت سهام تقریبا هر ۳۸ سال یکبار اتفاق میافتد.
علاوه بر این، بهطور اهم در مدلهای ریسک معلوم میشود، «اطمینان خاطر» از محاسبه کمّی ریسکها منتج میشود (چیزی شبیه به پارامترهای توزیع در آمار و احتمالات). در حقیقت بهدلیل محدویت زمان و احتمالات تصادفی، تعیین شکل و نوع ریسک ممکن ولی نامطمئن است. برای مثال، باید به این نکته توجه شود که در هنگام تعیین و تشخیص ریسک در بسیاری از مواقع پارامترهای مورد استفاده کیفی و غیر قابل اندازهگیری هستند. بهطور خلاصه: مجموع کل محیط ریسک دست کم گرفته میشود، در حالی که جبران خسارات آن به واسطه توانایی پایین مالی شرکت ممکن نیست.
آمارهای تاریخی به جای استفاده از تئوریهای اقتصاد کلان برای پیشبینی آینده: اندازهگیری کمی ریسکهای آتی و فهم پارامترها؛ تخمین ریسک در وهله نخست بر اساس دادههای تاریخی موجود در سازمان انجام میپذیردو مطمئنا نمیتوان این روش را به صورت کامل نقد کرد، چرا که در اصل صحیح است ولی در این روش اغلب فقدان فهم اقتصادی عمیق مشاهده میشود و این نکتهای است که از دادههای موجود دولتی برداشت میشود. بنابراین، حالتی به وجود میاید که در آن مسائلی همچون سناریوهای بحران، ارتباط بین سرمایهگذاری و بازگشت آن و تفاوت مورد انتظار در سهام کمرنگ میشود. حتی سختتر از آن درک این موضوع است که چرا در حالتهای خاص اقتصاد کلان، بهطور مثال رابطه عکس بین بهره سهام و اوراق قرضه وجود دارد؛ در این رابطه نگاه به گزارشهای ماهانه بانک مرکزی آلمان همه چیز را بهتر روشن میکند. در بازههای زمانی مساوی که مقدار نرخ سود بدون ریسک نغییر میکند رابطهای مثبت بین نرخ سود سهام و اوراق قرضه به وجود میآید. رابطه منفی زمانی به وجود میآید که محدود کردن و فرار از ریسک مستلزم تغییر سهام به اوراق قرضه باشد.
بدون اینکه تحلیل خود را بیش از حد لزوم با تئوریها و توضیحات اقتصادی همراه کنیم باید بگوییم: بسیاری از کاربران مدلهای مدیریت ریسک به سختی بدین نکته توجه میکنند که کدام رفتار اقتصادی منطقی، توضیح یا جوابی برای سودهای مورد انتظار، ریسکهای آتی یا رابطههای بین اجزا و پارامترهای هم بسته و تاثیر گذار در اقتصاد است.
(منبع: مدیریت ریسک به زبان ساده، ورنر گلاسنر و توماس برگر)
در ادامه مقالات مدیریت ریسک همراه ما باشید …
دیدگاهتان را بنویسید