گاو بنفش: امروزه بازاریاب بودن چه معنایی دارد ؟
اگر گاو بنفش یکی از Pهای بازاریابی است، پیامدهای عمیقی را باید برای تشکیلات اقتصادی داشته باشد. این می تواند تعریف بازاریابی را هم تغییر دهد. این گونه بود که مهندسی اختراع شد و تولیدات ساخته شدند و بازاریابی به وجود آمد و آنچه مخصوص فروش بود، فروخته شد.
تقسیم کار مشخص بود. رئیس، مدیریت همه ی امور را به عهده داشت. بازاریاب بودجه ای در اختیار می گرفت و با آن تبلیغات رسانه ای را خریداری می کرد.
بهتر است به جای لغت بازاریابی، از «تبلیغات و آگهی» استفاده کنیم. بازاریابی انتقال ارزش کالاهایی بود که ساخته و توسعه داده شده بود. مشخصا در دنیایی که همه ی مختصات کالا از سرویس دهی تا طراحی در بطن بازاریابی قرار گرفته، این راهبرد معتبر نیست.
“بازاریابی عمل تولید محصول است، تلاش برای طراحی، مهارت تولید، هنر به تصویر کشیدن و تکنیک فروش آن.”
تصور کنید شرکت «جت بلو» در روز اول یک تصمیم اساسی گرفت. او از رئیس بازاریابی خواست که در تولید، طراحی و آموزش مداخله داشته باشد. این نشان می دهد همه ی کارهایی که برای ارزشمند کردن انجام می دهند همان بازاریابی است.
شرکت «پولداسپرینگ» کار را با آب ارزان قیمت شروع کرد. شرکت «هاسبرو» کار را با چند سنت پلاستیک و کاغذ آغاز کرد. «جت بلو» دقیقا جنسی را که خطوط هواپیمایی آمریکا می فروشد، عرضه می کند اما برای سوددهی تلاش دارد. این شرکت ها در هسته ی خود بازاریاب هستند.
هوشمندانی که مخترع سرویس «۸۰۰-۱-COLLECT» هستند، بازاریابان واقعی اند. آنها محصول موجود را بازاریابی نکردند، درعوض تبلیغات را درون تولید قرار دادند، از یک شماره تلفن ساده که به ذهن سپرده شود، برای رسیدن به ایده ی بزرگ «ام. سی.آی» که توانست همه ی تجارت «کالکت کال» را از آن خود کند، استفاده کردند.
چنین ایده ی مشابهی نمی تواند برای رستوران های محلی و یا شرکت هایی در زمینه ی تراشکاری و یا بیمه ی مسافران تحقق یابد؟ در دنیایی که تقریبا همه ی چیزهای مورد نیاز ما به اندازه ی کافی خوب و مناسب است و دنیایی که تقریبا همه ی فواید و سودها از گاو بنفش می آید، ما همگی بازاریاب هستیم. اگر شرکتی در حال ورشکستگی است، مقصر مدیران بی تجربه هستند و احتمالا مشکل این است که آنها در حال اداره ی شرکت هستند نه بازاریابی محصول شان.
دوره ی طراحی را بگذرانید. طراحان تان را به دوره های بازاریابی بفرستید و هر دو هفته یک بار در کارخانه با هم جلسه بگذارید.
اکنون ما طراح هستیم
پانزده سال پیش که «جری هیرس برگ» استودیوی طراحی «نیسان» را در ایالات متحده بنیان نهاد، به عنوان ناظر به جلسات طراحی تولیدات طولانی مدت دعوت می شد و این احترامی گسترده از جانب بازاریابان به او بود. این جلسات همگی اظهارات رسمی نامفهومی در ارتباط با آینده ی اتومبیل ها بود. همه ی اتومبیل ها تا حد ممکن باید عمومی باشند و یا حداقل با مقدار بسیار زیادی کاغذهای تبلیغاتی که بودجه ی تولید صرف آنها می شد در ارتباط باشند.
این جلسات از اهمیت زیادی برخوردار بود زیرا آینده ی طولانی مدت را برنامه ریزی می کردند. طراحان، مدیران محض بودند. جری ثابت کرد که حضور او بیش از یک ناظر است. او نشان داد که طراحان نه تنها نقش مهمی در این فرآیند دارند بلکه واقعا باید بر آن حکمرانی و تسلط داشته باشند. اگر زمان بازاریابی تولید و ارسال طراحی تمام شده، چه چیزی جایگزین آن شده است؟ طراحی.
نه تنها آنها طراحی محض و خالص را تعلیم می دهند بلکه طراحی مرکزیت بازار را هم به عهده دارند که همان کسب موفقیت مهم از انتقال تبلیغات محصول به درون خود محصول است و باور این مسأله که کالا خودش می تواند بازاریاب خودش باشد.
اما حقایق، روشن و نتایج ناخوشایند هستند. امروزه شخصی که نفوذ زیادی در موفقیت محصولی دارد پشت میز خود می نشیند و بذرهای اصلی پروژه را می افشاند. اگر شما بازاریابی هستید که نمی داند چگونه اختراع، طراحی، نفوذ، تعدیل و سرانجام تولیدات را توزیع کنید، شما دیگر بازاریاب نیستید، بلکه شاخه ی خشکیده ی یک درخت هستید.
فهرستی از محصولات برجسته ی صنعت خود تهیه کنید. چه کسی آنها را ساخته است؟ چگونه اتفاق افتاد؟ از رفتار الگوبرداری کنید اما از محصول تقلید نکنید. اکنون شما نصف راه را برای ساخت آنچه که می خواهید طی کرده اید.
منبع: (گاو بنفش، اثر ست گادین)
ادامه ی مقالات گاو بنفش را دنبال کنید…
دیدگاهتان را بنویسید