در مدیریت کیفیت جامع، نسبت به کار تیمی و جلب مشارکت همۀ افراد تأکید میشود و این اعتقاد وجود دارد که نقش افراد سازمان در بهبود مستمر، زیاد است. برای این منظور، گروههای منسجم شکل میگیرند و طی آن، کارکنان در گروههای چند نفری سازمان داده میشوند و با تشکیل گروههای خود مدیریتی، گروههای چند وظیفهای و گروههای کار، موجباتی فراهم میآید که همۀ افراد در فرآیند بهبود کالاها و خدمات، درگیر شوند.
در شرایطی کیفیت کالاها و خدمات بهبود مستمر خواهند داشت که عالیترین سطوح مدیریت سازمان، چنین بینشی را داشته باشند. ضمناً تنها اعتقاد مدیریت سازمان به بهبود مستمر کیفیت کالاها و خدمات، مشکل گشای فرآیند تولید سازمان نخواهد بود و لازم است این نوع باور، تبدیل به روشهای اجرایی اثربخش شود. برای اثربخش کردن روشهای اجرایی میتوان؛
(۱) اهمیت سهمی را که هر یک از افراد در کیفیت جامع(کلی) دارند به آنان یادآور شد؛
(۲) در زمینۀ همکوشی آنان از طریق همکاری و عضویت در یک گروه منسجم در جهت افزایش کیفیت کالاها و خدمات سازمان تأکید کرد؛
(۳) تا آن میزان به افراد اختیارات را تفویض کرد که تفاوت وضع موجود و وضع قبلی را که طی آن اختیارات آنان کم بوده است، احساس کنند؛ و بالاخره؛
(۴) با ارائه انواع گوناگون تشویقها و پاداشها، تعهد فردی و گروهی کارکنان را در جهت افزایش کیفیت کالاها و خدمات، تقویت کرد.
برای تحقق بخشیدن به مدیریت کیفیت جامع، ایجاد سازمانی که یادگیری را جزئی از وظایف اساسی خود قلمداد کند، ضروری است. سازمانهای مولد و موفق از تجارب خود برای ارزیابی مجدد هدفها و ارزشهای اساسی بهره میگیرند و نیز فرهنگ خود را تغییر میدهند و آن را اصلاح میکنند.
سازمان فراگیر این توانایی را دارد که خود را به شیوهای بنیادی، تجدید حیات بخشد و تمام نیروی انسانی خود را به سمت کار تیمی هدایت کند.
(منبع: روانشناسی صنعتی و سازمانی تألیف دکتر محمود ساعتچی)
استناد به قواعد علمی و ذکر دقیق منابع در مقالات خیلی جذاب و اعتبار بخشه، با آرزوی موفقیت روزافزون…