کارمندان بدقلق : خشم در محل کار امروز
آر برایتون، وقتی در سال ۱۹۹۱، کار مشاوره ای را شروع کرد، نسبت به “تغییر رابطه ی بین کارفرمایان و کارمندان و تاثیر آن بر روحیه و نگرش های کارگران” نگران شد. این نگرانی منجر به انجام تحقیقات شد، و این تحقیقات در نهایت باون را به تولید و اجرای یک برنامه ی مستند برای شرکت رادیوی دولتی سوق داد.
جان گریگوری، مدیر برنامه ی WFPL، که در این برنامه ها با باون همکاری می کرد می گوید: “این حوزه ای است که رسانه های بزرگ توجه کافی به آن مبذول نکرده اند.” “وقتی مشغول آماده سازی این برنامه ها بودیم، متوجه شدم که شناخت و آگاهی خود من در مقام مدیر در حال رشد است. متوجه شدم که خشم در محل کار می تواند در هر جایی موضوعی مهم باشد.”
باون با ده ها نفر مصاحبه کرد، از مقامات مرتبط با طرز فکر کارمندان گرفته تا قربانیان تعدیل نیرو، تبعیض و حتی قتل های نافرجام. او با تام باون در مجله ای درباره ی یافته هایش صحبت کرد.
آیا خشم در محل کار در مقایسه با آنچه سابقا بوده، تبدیل به مساله ای بزرگ تر شده است؟
مسلما احساس خشم در محل کار آمریکایی چیز غریبی نیست. اما شماری از عوامل، کوچک سازی، تغییر تکنولوژی و دستور العمل “کار بیشتر با افراد کمتر” به تشدید نگرانی و به نوبه ی خود به ایجاد خشم و عصبانیت کنترل نشده دامن می زنند.
علاوه بر آن، خشم در جامعه در حال افزایش است. فقط تلویزیون را روشن کنید تا ببینید خشم و خشونت به صورت سرگرمی عادی نشان داده می شود. وارد راه بندی سنگین شوید تا خشم جاده ای را تجربه کنید، یا روزنامه ای را بردارید تا درباره ی خشونت بچه های مدرسه ای نسبت به بچه های دیگر بخوانید. تعجبی ندارد که قتل بالاترین درصد مرگ و میرهای شغلی را به خود اختصاص داده است و خشونت به قصد کشتن، یک تکیه کلام جدید شده است.
آیا این اظهارات دارای پشتوانه ی اطلاعاتی دقیق هستند؟
در سال گذشته تعداد ۸۵۶ مورد قتل در محل کار گزارش شد، بیش از دو برابر تعداد گزارش شده در دوازده سال گذشته. کارشناسان امنیتی گزارش می دهند که “خشم شغلی” به صورت خرابکاری، در حال افزایش است. یک شرکت تلفن، متحمل ۱۰ میلیون دلار خسارت وارد بر تجهیزات، به دست کارمند سابق عصبانی خود شد.
ویروس های کامپیوتری مرتبا خلق می شوند تا به سیستم های شرکتی و دولتی حمله کنند. اتهامات تبعیض، ایجاد مزاحمت و تهدید و ارعاب در حال افزایش است و اقامه ی دعوا برای حل و فصل درگیری ها بین کارمندان و کارفرمایان به طور فزاینده ای متداول شده است.
اما بی تردید مردم همیشه در حین کار ناخشنود بوده اند.
مسلما همینطور است. ولی نحوه ی بیان غالبا مشخص تر و منظم تر بودند. اگر شما عضو یک اتحادیه بودید و از دست رئیس عصبانی می شدید، می توانستید دادخواست نارضایتی بدهید. اگر از شرکت عصبانی بودید، می توانستید دست به اعتصاب بزنید یا کم کاری کنید.
امروزه برای تجزیه و تحلیل خشم، سیستم ها یا پیمان های به رسمیت شناخته شده ی اندکی وجود دارند، به همین سبب، افراد اغلب کارها را به دست خود می گیرند و شیوه ی بیان، همیشه منطقی یا زیبا نیست.
(منبع: چگونه با کارمندان بد قلق رفتار کنیم، آر.برایتون باون و همکاران)
ادامه ی مقالات “کارمند بدقلق” را دنبال کنید…
دیدگاهتان را بنویسید