کارمندان بدقلق : بدقلق بودن، نتیجه ی مقتضیات شغلی
در ادامه ی مقاله ی گذشته، پس از بررسی اینکه آیا شغلی که به کارمند واگذار شده، درست است یا غلط؛ بررسی کنید، آیا خود شغل آنها را وادار می کند تا بدقلق باشند. بعضی از سازمان ها وظایف طاقت فرسایی دارند، موقعیت هایی که همیشه به نظر می رسد در تصرف آدم های بدعنق بوده است.
رایس از شرکت اینتراکشن، هرگاه می بیند فردی از سطح ورودی، به سرعت به مقام معاون رئیس ترقی کرده است و اکنون مایه ی دردسرد به حساب می آید، مشکوک می شود. “من کمی در سابقه ی امر دقیق می شوم. بر سر آخرین فردی که در این پست حضور داشت چه آمد. آیا آنها هم مایه ی دردسر بودند؟ بله درست است. و نفر قبل از او چه؟ بله درست است، حالا فکر می کنم آنها خیلی دوام نیاوردند.” بدیهی است این فرد کثافت کاری های فرد دیگر را انجام می دهد. رایس می گوید: “آنها معمولا جای کس دیگری کار می کنند، رئیس یا کسی شبیه آن.”
چه باید کرد؟ با آن کنار بیایید. قبول کنید که بدقلق بودن بخشی از چیزی است که شما از چنین افرادی درخواست انجامش را دارید. آنها را قبل از آنکه خود را با کار زیاد از پای درآوردند و کار را رها کنند، جا به جا کنید.
پویایی شناسی گروه
فعالیت و پویایی گروه را ارزشیابی کنید، چرا که ممکن است خودِ گروه علت همه ی گرفتاری ها باشد. سازمان هایی که به سرعت در حال رشدند و آنهایی که محیط اجرایی توان فرسایی دارند، اغلب دچار خلا رهبری می شوند.
این خلا به یک فرد با اراده و مصمم اجازه می دهد تا با هر کس دیگری با خشونت رفتار کند. رایس می گوید: “می توانید فرد بسیار مستعدی را در آن موقعیت قرار دهید که ممکن است بسیار پرخاشجو و بی رحم باشد. چون شما از نوعی پویایی گروهی برخوردار هستید که بسیار مخل است.”
اگر مساله این است، اطمینان حاصل کنید که هر گروه دارای حداقل یک فرد با شخصیت یا با نفوذ باشد تا آن فرد بدقلق یا کج خلق را خنثی سازد.
(منبع: چگونه با کارمندان بد قلق رفتار کنیم، آر.برایتون باون و همکاران)
ادامه ی مقالات “کارمند بدقلق” را دنبال کنید…
دیدگاهتان را بنویسید