پیش نویس در زندگی بزرگسالی
در دوران بزرگسالی، ما گاهی اوقات روندهایی را که در دوران کودکی تصمیم گیری نموده ایم بازنوازی می کنیم. در چنین زمانهایی ما به واقعیتهای این زمانی و این مکانی به گونه ای پاسخ می دهیم گویی در همان دنیایی بسر می بریم که در دوران کودکی آنرا با تصمیمهای اولیه خود به تصویر درآورده بودیم. در این صورت، ما براساس پیش نویس زندگی خود عمل می کنیم. به عبارت دیگر ما درگیر رفتارها و احساسهای پیش نویسی خودمان هستیم
چرا ما چنین می کنیم؟ چرا ما زمانی که بزرگ می شویم تصمیمات دوران کودکی را پشت سر نمی گذاریم و آنها را رها نمی کنیم؟ دلیل اساسی مسئله این است که ما هنوز امیدواریم که مسئله اساسی که در دوران کودکی حل ناشده باقی مانده بود، حل کنیم، یعنی اینکه چگونه می توانیم عشق و توجه بی قید و شرط را به دست آوریم. درنتیجه، به عنوان یک فرد بزرگسال، اغلب اوقات طوری عمل می کنیم که گویی نوزادی بیش نیستیم. مانند دیگر سیستم های درمانی، سیستم تحلیل رفتار متقابل، این واقعیت را به عنوان منبع اصلی بیشتر مشکلات زندگی می داند. وقتی که ما براساس پیش نویس زندگی عمل می کنیم، معمولا آگاه نیستیم که روندهای دوران کودکی را تکرار می کنیم، ولی می توانیم این آگاهی را با درک و بینش بیشتر از پیش نویس زندگی خودمان و کشف تصمیمهای اولیه زندگی مان رشد و بهبود بخشیم. ما نمی توانیم دقیقا پیش بینی کنیم که آیا یک شخص در لحظه خاصی از زندگیش به اجرای پیش نویس زندگی خود می پردازد یا نه. ولی دو عامل وجود دارد که احتمال بروز آنرا بالا می برد:
- زمانی که شخص وضعیت این زمانی و این مکانی را بسیار فشارزا احساس کند.
- زمانی که بین وضعیت این زمانی به این مکانی و یک وضعیت فشارزای دوران کودکی شباهتی وجود داشته باشد.
این دو عامل یکدیگر را تقویت می کنند.
فشارها و پیش نویس زندگی
اِستان و ولامز نظریه «میزان فشار» را بیان داشته است. به این معنا که هرچه میزان فشار بیشتر باشد، به همان میزان احتمال بیشتری وجود دارد که شخص پیش نویس زندگی خود را به جریان اندازد. اگر ما میزان فشار را مثلا از یک تا ده درجه بندی کنیم، ممکن است من در وضعیتی که در سطح ۶ و یا بالاتر فشارزاست وارد پیش نویس زندگی خود شوم. شاید شما قادر باشید تا میزان فشار هم برسید، و سپس وارد پیش نویس زندگی خود شوید.
به عنوان مثال در نظر بگیرید من با مدیر قسمت خودم اختلافی دارم و سطح فشار در این وضعیت ۳ است. در نتیجه من جدا از پیش نویس زندگی خود عمل کرده و مشکلات را به صورتی «بالغانه» حل می کنم. من معتقدم که مدیر قسمت و من یا به توافق ضمنی میرسیم و یا اختلاف سلیقه خود را می پذیریم. در صورت پذیرش اختلاف سلیقه مشکلی نخواهیم داشت.
ولی اگر رئیس قسمت مدیرکل را در جریان بگذارد، جروبحث با رئیس، میزان فشار را به ۶ خواهد رساند و در نتیجه من وارد پیش نویس خود می شوم. زمانی که با رئیس قسمت روبرو می شوم، درست همان واکنشهای بدنی، احساسها و افکاری را دارم که در دوران کودکی داشتم. مانند زمانی که پدر عصبانی من همچون یک هیولا به طرفم یورش می آورد و فحشهایی میداد که من معنی شان را نمیدانستم. من به صورت ناخودآگاه مدیرکل را جانشین پدر خود قرار دادم. واکنش من به گونه ای بود که انگار دوباره کودک سه ساله و وحشت زده ای هستم.
نظریه «میزان فشار» روش بسیار خوبی است برای مشخص کردن رابطه بین فشار و واکنشهای مربوط به پیش نویس زندگی. این بدان معنا نیست که فشار می تواند هر کسی را به طرف پیش نویس زندگیش سوق دهد. حرکت به سوی پیش نویس زندگی یک تصمیم است. اگرچه این تصمیم خارج از حوزه آگاهی است.
با شناخت پیش نویس زندگی، قادر خواهیم بود فشارهای بیشتر را تحمل کنیم بدون اینکه رفتارهای مربوط به پیش نویس زندگی از ما سر بزند. اگر من به درمانهای شخصی بپردازم قادر خواهم بود به جای اینکه به طرف رفتارهای سرچشمه گرفته از پیش نویس زندگی برگشت کنم، توانایی خود را برای حل مسئله بیشتر کنم.
منبع: (تحلیل رفتار متقابل، یان استورات/ون جونز)
ادامه ی مقالات تحلیل رفتار متقابل را دنبال کنید…
دیدگاهتان را بنویسید