پشتیبانی از اتفاق های روزانه، با کمک رویه های منظم
اگر می خواهید با تلاش های تان به موفقیت هایی در سطح جهانی برسید، کلیدش این است که عملکردتان را حول رویه هایی در سطح جهانی بنا کنید. پیش بینی یا کنترل چیزی که ممکن است در وسط روز کاری برای تان پیش بیاید، می تواند سخت و حتی بیهوده باشد. ولی تقریبا همیشه می توانید شیوه ی آغاز کردن روزتان یا به پایان رساندنش را کنترل کنید.
رویه ی صبح گاهی من مثل آماده سازی قبل از ضربه ی جک نیکلاس است و من را برای کل روز آماده می کند. چون هر روز صبح انجامش می دهم، در ذهنم حک شده است و لازم نیست درباره اش فکر کنم.
آی فون من ساعت ۵ صبح زنگ می زند و من دکمه ی یادآوری را می زنم. بعد، می دانم که هشت دقیقه وقت دارم. چرا هشت دقیقه؟ نمی دانم، از استیو جابز بپرسید. در طول آن هشت دقیقه سه کار انجام می دهم.
اول، به تمام چیزهایی فکر می کنم که قدر دان شان هستم. وقتی روزتان را با احساس سپاس گزاری برای چیزهایی که دارید، شروع می کنید، نگاه، رفتار و پاسخ جهان به شما خیلی متفاوت خواهد بود. دومین کاری که انجام می دهم این است که هر روز به یک شخص ابراز محبت می کنم.
من با فکر کردن به یک نفر، با تجسم همه ی چیزهای خوب برایش، عشق و محبت به سویش می فرستم. بعضی ها به این کار دعا می گویند اما من به آن نامه های عاشقانه ی ذهنی می گویم. سوم، درباره ی هدف شماره ی یک زندگیم فکر می کنم و سه کاری را انتخاب می کنم که همین امروز می توانم برای نزدیک شدن به آن انجام دهم.
بعد از آن، قهوه ساز را روشن می کند و در طول این ده دقیقه که قهوه دم می کشد، حرکات کششی انجام می دهم. فهمیدم این تنها راهیست که می توانم ورزش را در رویه ی روزانه ام بگنجانم.
بعد از آن یک فنجان قهوه می ریزم و روی صندلی راحتی چرمی ام می نشینم. بعد به مدت ۳۰ دقیقه، نه کمتر و نه بیشتر، مطلبی مثبت و آموزشی می خوانم. بعد از آن، مهم ترین پروژه ام را برمی دارم و به مدت یک ساعت با تمرکز کامل و بدون حواس پرتی روی آن کار می کنم.
راس ساعت ۷، سراغ چیزی می روم که به آن ماموریت بازبینی می گویم. در این زمان اهداف اصلی یک ساله، پنج ساله، اهداف کلیدی آن فصل، اهداف هفتگی و ماهانه ام را بررسی می کنم. بعد، در مهم ترین بخش آن ماموریت بازبینی، سه مورد از مهم ترین و با ارزش ترین اولویت های روزم را مرور و تنظیم می کنم.
یعنی از خودم می پرسم: “اگر امروز قرار است فقط همین سه کار را انجام دهم، کدام کارها هستند که بیشترین و بهترین نتایج را در نزدیک شدن من به اهداف بزرگم بوجود می آورند؟”
فقط بعد از آن است که ایمیلم را باز می کنم و مجموعه ای از وظایف و ماموریت ها را برای بقیه ی اعضای گروهم می فرستم. بعد، سریع ایمیلم را می بندم و برمی گردم سراغ مهم ترین و با ارزش ترین اولویت های آن روزم.
بقیه ی روز می تواند میلیون ها شکل متفاوت داشته باشد، ولی تا زمانی که رویه ی صبحگاهی ام را به دقت انجام دهم، بیشتر رفتارهای منظم کلیدی ام انجام می شوند، یعنی نسبت به آنکه هر روزم را بدون برنامه یا حتی بدتر از آن با مجموعه ای از عادت های بد شروع کنم، کاملا آماده می شوم تا کارهایم را در بالاترین سطح ممکن انجام دهم.
عصرها دوست دارم که “جمع بندی” کنم؛ این کاری ست که از نوجوانی و پیش خدمتی در رستوران یاد گرفتم. باید تمام رسیدها و پول های نقد را جمع می کردیم. همه ی حساب و کتاب ها باید درست و دقیق می بود؛ وگرنه مشکل بزرگی بوجود می آمد.
خیلی مهم است که عملکرد روزانه تان را جمع بندی کنید. در مقایسه با برنامه ی آن روزتان، اوضاع چطور پیش رفته است؟ چه کارهایی را لازم است به برنامه ی فردا منتقل کنید؟ چه کاری دیگر مهم نیست و باید حذف شود؟ بعلاوه من دوست دارم هر ایده و بینش جدیدی را که در طول روز کسب کرده ام، در دفتر وقایع روزانه ام ثبت کنم.
در نهایت، قبل از رفتن به رختخواب، حداقل ده صفحه از یک کتاب الهام بخش را می خوانم. می دانم که ذهن انسان پردازش آخرین اطلاعات مصرف شده پیش از خوب را ادامه می دهد، بنابراین می خواهم برای پیشرفت و پیشبرد اهدافم، توجه ام را روی چیزی مفید و سازنده متمرکز کنم.
به همین سادگی! اتفاقات بد خیلی زیادی ممکن است در طول روز رخ دهد، ولی چون پشتیبان های ذهنم را کنترل می کنم، می دانم که همیشه روزهایم را با تمام قوا شروع و تمام می کنم.
منبع: (اثر مرکب آغاز جهشی در زندگی، موفقیت و درآمد شما، دارن هاردی)
ادامه مقالات اثر مرکب را دنبال کنید…
دیدگاهتان را بنویسید