صدای اعمال از کلمات رساتر است !
به عقیده ی من به یاد داشتن این سخن حکیمانه بسیار اهمیت دارد، ولی این سخن در هیچ جایی همچون خانه موثر نیست. اما با وجودی که همه ی آن را شنیده ام، چه تعداد از ما به آن عمل کرده ایم؟
یکی از جملات مورد علاقه ی من از سخنان رالف والدو امرسون است: “آنچه می گویی آنقدر بلند است که نمی توانم بشنوم.” جمله ای سودمند که من و همسرم سعی می کنیم آن را در رابطه با فرزندان خود به کار گیریم. این جمله به ما یادآوری می کند که ممکن است آنچه می گویی مهم باشد؛ اما نه به اندازه ی آنچه انجام می دهیم.
این سخن به خصوص در شیوه ی صرف وقت ما به خوبی به چشم می خورد. به فرزند و همسر گفتن این جمله: “شما برای من بسیار مهم هستید.” آسان است؛ اما برای کودک یا همسر، صدای عمل واقعا بلندتر از صدای این گفته است.
اگر شما در روز دوازده ساعت در اداره و فقط پنج یا ده دقیقه با “مهم ترین افراد” زندگی خود باشید، این تناقضی بزرگ بین کلمات و عمل شماست. انواع ظریف تر همین موضوع هم وجود دارد. مثلا اگر تماس های تلفنی شما بر زمانی که صرف فرزند خود می کنید ارجحیت داشته باشند، پیامی که کودک شما دریافت می کند این است: “تقدم شماره ی یک، تلفن و تقدم شماره ی دو، من!”
اگر همواره پیش از وقت گذاشتن برای خانواده کاری برای انجام دارید (آشپزی، شستن ظرف ها، تمیز کردن، تلفن هایی که پاسخ نداده اید)، پیامی بسیار واضح دارید!
من متوجه هستم که نه زندگی کامل است و نه شما. در زندگی تعاملاتی وجود دارد که همه باید داشته باشند و حفظ تعادل دقیق بین آنها دشوار است. واقعا همه باید برای حفظ یک زندگی کار کنند و گاهی نیز کار، بیشتر زمان بیداری فرد را اشغال می کند و به طور کلی در این مورد نمی توان کاری کرد.
با وجود همه ی اینها هنوز کارهایی هست که بتوانیم انجام دهیم. راه های کوچک بیشماری وجود دارد که می توانیم به خانواده و افراد مورد علاقه ی خود نشان دهیم که واقعا در اولویت شماره ی یک قرار دارند. ما می توانیم فرصت های شغلی یا شخصی را نپذیریم و به جای آن به انتخاب خود، وقت خود را صرف آنهایی کنیم که واقعا دوست داریم.
مهم ترین امری که باید به آن توجه داشته باشیم، این انتخاب نیست؛ بلکه بینشی است که همراه این انتخاب است. ما باید نشان دهیم که این انتخاب را با خوشحالی و شعف کامل انجام داده ایم. به جای آنکه از فقدان وقت کافی برای خود، احساس یک قربانی را داشته باشم، می توانیم شکرگزاری حقیقی خود را از همراه بودن با افراد مورد علاقه ی خود ابراز کنیم.
اخیرا فرصتی بزرگ برای یک سخنرانی پیش آمد که به دلیل علاقه ی حضور در مسابقه ی فوتبال فرزندم آن را رد کردم. سعی کردم کاملا مشخص کنم این کار من، فداکاری نبوده است. من خوش شانس بودم و بهترین پاداش خود را دریافت کردم. او اولین گل خود را وارد دروازه حریف کرد.
راه های دیگری نیز وجود دارد که با انجام آن به هدف خود نایل می شوید. البته می دانم استثنا هم وجود دارد؛ اما باید پذیرفت گاهی به اختیار خودمان و نه به الزام و جبر در اداره می مانید. آیا حقیقتا کاری فوری برای انجام دارید یا کاری دارید که می توانست برای بعد بماند؟ آیا اهمیت آن به اندازه ی زمانی است که می خواهید با خانواده ی خود سپری کنید.
(منبع: از کاه کوه نسازید، دکتر ریچارد کارلسون)
ادامه ی مقالات خانواده ی موفق را دنبال کنید…
دیدگاهتان را بنویسید