ریشه وضعیت های زندگی
اختلاف نظری بین نظریه پردازان تحلیل رفتار متقابل وجود دارد در این مورد که وضعیت های زندگی چگونه و در چه سنی شکل میگیرند.
اریک برن بر این باور بود که «وضعیت زندگی» در دوران اولیه کودکی (سه تا هفت سالگی) شکل می گیرد، بدین منظور که تصمیماتی را که بر مبنای تجربیات اولیه قرار دارند توجیه کند. به عبارت دیگر، از دیدگاه اریک برن، ابتدا تصمیمات اولیه شکل می گیرند، در حالی که وضعیتهای زندگی بعدها در دوران کودکی شکل می گیرند تا دیدگاهی نسبت به دنیای اطراف بدست آید که از طریق آن، تصمیمات گرفته شده توجیه شوند.
به عنوان مثال، کودک ممکن است این تصمیم را خارج از حوزه کلامی بگیرد: «هرگز دیگر این خطر را نخواهم کرد تا کسی را دوست بدارم، زیرا مادر به من نشان داد که من دوست داشتنی نیستم.» بعدها او این احساس را با این باور که «هرگز کسی مرا دوست نخواهد داشت» توجیه می کند و این عبارت را می توان به صورت «من خوب نیستم» برگرداند. دختر بچه ای که مورد سوء استفاده جسمی یا جنسی پدرش قرار میگیرد، ممکن است تصمیم بگیرد «به خاطر رفتار بیمارگونه پدر، دیگر هرگز به مردی اعتماد نخواهم کرد.» سپس این باور را کلیت می بخشد که همه مردها غیر قابل اعتماد هستند، یا شما خوب نیستید (آنها خوب نیستند).
از دیدگاه کلاود اشتاینر، وضعیت زندگی خیلی زودتر شکل می گیرد. او ریشه های آنرا در ماههای اولیه نگهداری از کودک می یابد. از نظر او، وضعیت «من خوب هستم، شما خوب هستید» منعکس کننده رابطه متقابل وابستگی بین تغذیه کودک و رفتار مادر است. اشتاینر این را با «اعتماد اساسی» که به وسیله اریک اریکسون متخصص رشد کودک بیان شده است، برابر می داند. این «بیانگر وضعیتی است که در آن کودک احساس می کند با دنیا یکی است و همه چیز هم با او یکی است.»
اشتاینر خاطرنشان می سازد که همه کودکان با وضعیت «من خوب هستم، شما خوب هستید» پا به عرصه وجود می گذارند. کودکان فقط زمانی این وضعیت را تغییر می دهند که حادثه ای رابطه متقابل هم وابسته ی بین کودک و مادر را مختل سازد. شاید کودک تصور می کند که مادرش آن حمایت و پذیرشی را که در روزهای اول به او می بخشید از او دریغ می کند. برای بعضی از نوزادان پدیده تولد به خودی خود می تواند احساس این تهدید را در بر داشته باشد. نوزاد ممکن است به این درد و عذاب دوران تولد اینگونه واکنش دهد که خودش خوب نیست و یا دیگران خوب نیستند. نوزاد از وضعیت «اعتماد اساسی» اریکسون به وضعیت «بی اعتمادی اساسی» می رسد. کودک آنگاه می رود که پیش نویس زندگی خود را بر این دیگاه اساسی نسبت به خود و دیگران بنا نهد.
بنابراین، اشتاینر با اریک برن در این مورد که وضعیت زندگی توجیه کننده تصمیمات زندگی است، توافق دارد. در کلام اشتاینر، ابتدا وضعیت زندگی برگزیده میشود و تصمیمات بعدها شکل می گیرند.
در نتیجه، می توان وضعیت زندگی را این گونه تعریف نمود: باورهای اساسی شخص درباره خودش و دیگران که به منظور توجیه تصمیمات و رفتارها به کار می روند.
منبع: (تحلیل رفتار متقابل، یان استورات/ون جونز)
ادامه ی مقالات تحلیل رفتار متقابل را دنبال کنید…
دیدگاهتان را بنویسید