دینامیت موفقیت : وقتی می گویند شدنی نیست حتما می شود
«اوریسون سویت ماردن» در هفت سالگی یتیم شد. او همیشه خودش را در اتاق محبوس می کرد و بیرون نمی آمد. در جوانی، کتاب «خود یار» نوشته نویسنده ای اسکاتلندی به نام «ساموئل اسمایلز» را خواند که او هم در کودکی یتیم شده بود، اما راه موفقیت حقیقی را یافته بود. بذرهای اندیشه موجود در این کتاب، وجود ماردن را سرشار از اشتیاقی سوزان کرد و او توانست مشغله ذهنی جذابی را در خود به وجود آورد و دنیایش را به جایی بهتر برای زندگی تبدیل کند.
ماردن در ۱۸۹۳، صاحب ۴ هتل بود. از آنجا که مدیریت هر کدام از هتل ها را به دیگری واگذار کرده بود، اکثر وقتش را به نوشتن کتاب اختصاص می داد. در واقع، به اشتیاق سوزانش پاسخ می داد و کتابی می نوشت که نسل جوان آمریکا را پرانگیزه کند؛ درست همان کاری که «خود یار» با او کرد.
او سخت مشغول نوشتن کتابش بود که سرنوشت، او را در معرض آزمایشی خطیر قرار داد. ماردن، نام کتابش را «حرکت به جلو» گذاشته و شعاری را در آن مطرح ساخته بود: «بگذارید هر شرایطی برای شما مطلوب و مناسب باشد، چون هیچ وقت نمی توانید حدس بزنید که آزمون بعدی سرنوشت چیست و چه میزان خطیر خواهد بود.» و واقعا این آزمون خطیر در سرنوشت ماردن اتفاق افتاد. بدبیاری ای که برای او اتفاق افتاد، هر مردی را از پای در می آورد. اما چه اتفاقی افتاد؟ در سال پر مصیبت ۱۸۹۳، دو هتل از هتل های ماردن در آتش سوختند و خاکستر شدند. دست نوشته های او تقریبا به طور کامل از بین رفتند. ثروت او ته کشید.
اما نگرش ذهنی ماردن، کاملا مثبت بود. او به اطرافش نگاه کرد تا بفهمد چه بر سر خودش و مردم آمده است. اولین نتیجه گیری اش از وقایع پیرامون این بود که ناآرامی موجود در جامعه، در اثر ترس است: ترس از پایین آمدن ارزش دلار آمریکا، ترس از ورشکستگی چند شرکت مهم، ترس از دست رفتن اعتبار اوراق بهادار و ترس ناشی از اوضاع نابسامان اقتصادی.
ماردن به اطرافش نگریست و آشفتگی افراد و اشیا را مشاهده کرد و نیاز شدید مردم به سرمشق و الگو گرفتن از کسی یا چیزی را حس کرد. مدیریت دیگر هتل ها را به او پیشنهاد کردند، اما نپذیرفت. اشتیاقی درونی، وجود او را فراگرفته بود – یک مشغله ذهنی جذاب. و او آن را با نگرش ذهنی مثبت تلفیق کرد.
کار بر روی کتابی جدید را آغاز کرد. شعار تازه اش این بود: «هر شرایطی می تواند از نوع فوق العاده اش باشد!» او به دوستانش گفت: «حالا زمان کمک به مردم آمریکا با نگرش ذهنی مثبت است.» او به طور مداوم، شب و روز، با ۱ / ۵ دلار در هفته زندگی می کرد تا اینکه بالاخره اولین سری از کتاب «حرکت به جلو» را در ۱۸۹۳ به چاپ رساند. کتاب، مورد توجه مردم قرار گرفت و در مقیاسی گسترده، به عنوان کتاب درسی یا کتاب مکمل، در مدارس تدریس شد. مدیران تجاری، آن را میان کارمندانشان توزیع کردند.
این کتاب در زمان خود به ۲۵ زبان ترجمه و چاپ شد و میلیون ها کپی از آن به فروش رسید. ماردن، درست مثل نویسندگان کتاب «دینامیت موفقیت» معتقد بود که شخصیت انسان، زیربنا، حافظ و ثبت کننده موفقیت است. او معتقد بود که بهترین و برترین دستاوردها به مرد یا زن بودن افراد بستگی ندارد و دستیابی به یک شخصیت تکامل یافته و ثابت، در نوع خود، یک موفقیت است
شاید بهترین پاداش برای ماردن و کتابش این بود که نگرش ذهنی مردم از منفی به مثبت تغییر یافت و این تأثیر، در تمام دنیا بود. ماردن ثابت کرد که اشتیاق سوزان و درونی می تواند فکر را به عمل تبدیل کند و این برای هر دستاوردی، مهم است. همان طور که دیدید، برای تبدیل مشغله ذهنی جذاب «اوریسون سویت ماردن» به واقعیت، مجبور شد شجاعت و فداکاری زیادی از خود نشان دهد.
“مشغله ذهنی جذاب، واقعا شجاعت می طلبد.”
شاید لازم باشد به تنهایی در مقابل سخره متخصصین بایستید. شاید هم درست مثل کاشفان، مخترعان، فیلسوفان و نوابغ بزرگ، به دیوانه و احمق بودن متهم شوید. ممکن است به شما گفته شود که آنچه فکر می کنید، تحقق پذیر نیست، اما بدانید که با گذشت زمان و تلاش مستمر می توانید مشغله ذهنی جذاب را به واقعیت مبدل سازید. وقتی می گویند شدنی نیست، راهی برای شدنی بودن کار پیدا کنید.
منبع: (دینامیت موفقیت، ناپلئون هیل/کلمنت استون)
ادامه ی مقالات دینامیت موفقیت را دنبال کنید…
دیدگاهتان را بنویسید