خود عملی و خود واقعی
به منظور ساده بیان کردن حالات نفسانی، در مباحثمان، تاکنون فرض کرده ایم شخص در هر زمان فقط می تواند در یک حالت نفسانی باشد. واقعیت امر این است که این وضعیت به این سادگی و روشنی هم نیست. ممکن است یک نفر نوعی رفتار کند که با یک حالت نفسانی هماهنگی داشته باشد در حالیکه خویشتن خویش را در حالت نفسانی دیگری تجربه کند.
به عنوان مثال، تصور کنید که من در سرکارم با یکی از همکاران در حال مباحثه درباره کاری که از پیش تعیین شده است می باشم، در چند دقیقه اول گفتگو، توجه کامل من بر روی کاری است که در دست دارم. اگر شما به نشانه های رفتاری من توجه کنید، بی شک با اطمینان قضاوت می کنید که من در حالت نفسانی «بالغ» خود هستم.
تجربه درونی من این است که در «بالغ» خود هستم، زیرا واکنش های این زمانی این مکانی دارم، و به تبادل اطلاعات و ارزیابی می پردازم. ولی همچنانکه گفت پیش می رود و ادامه می یابد، من به تدریج خسته می شوم و به خود می گویم: «وای کاش اینجا نبودم، بیرون عجب هوای خوبیه – من ترجیح میدهم که الآن تو این هوای آزاد قدم بزنم. ولی فکر نمی کنم بتونم…» اینک من خود را در «کودک» خود تجربه می کنم. یعنی زمانهایی از دوران مدرسه را بازنوازی می کنم که در کلاس از درس خسته میشدم و آرزو می کردم بیرون بروم و بازی کنم.
با وجود احساس خستگی، به کاری که در دست دارم ادامه میدهم و اگر شما رفتار مرا مشاهده کنید، می بینید که همچنان در حال تبادل اطلاعات هستم. بدین سان که رفتار بیرونی من به شکل «بالغ» است. ولی رفتار من دیگر با آن حالت نفسانی که تجربه اش می کنم، هیچ گونه هماهنگی ندارد. برای توصیف این وضعیت، اریک برن پیشنهاد می کند که بین خود عملی و خود واقعی فرق گذاشته شود.
زمانی که یک حالت نفسانی تعیین کننده رفتار شخص است، گفته می شود که آن حالت نفسانی دارای قدرت اجرایی است. و زمانی که یک نفر حالت نفسانی خاصی را در خود تجربه می کند، میگوئیم که او آن حالت نفسانی را به عنوان خود واقعیش تجربه می کند.
اغلب اوقات، حالات نفسانی که با قدرت اجرایی همراه هستند به شکل خود واقعی به تجربه در می آیند. در مثال بالا، زمانی که در مورد کار شروع به بحث کردم، در «بالغ» خود نیروی اجرایی داشتم که آن را همزمان به شکل خود واقعی تجربه کردم لیکن بعد از آن، همچنانکه به تدریج کسل و خسته شدم، تجربه خودم را از خود واقعی به حالت نفسانی«کودک» منتقل کردم. به هر حال، من کار خود را به صورتی که با «بالغ» هماهنگی داشت، ادامه دادم. بنابراین من قدرت اجرایی را در حالت نفسانی «بالغ» حفظ کردم.
در نظر بگیرید که همکار من به بحث و گفتگو همچنان ادامه می داد. ممکن بود خمیازه بکشم و دیگر حرفهای او را دنبال نکنم. و اگر او منتظر پاسخ من می ماند، ممکن بود سرخ شوم و بگویم، «ببخشید، متأسفم که متوجه حرفهای شما نشدم.» حال من دارای قدرت اجرایی در «کودک» خود می باشم در حالی که «کودک» خود را به عنوان خود واقعی نیز تجربه می کنم.
حداقل سه مثال دیگر بزنید که شخصی را نشان دهد که یک حالت نفسانی او دارای قدرت اجرایی باشد در حالی که او حالت نفسانی دیگری را به عنوان خود واقعیش احساس و تجربه میکند. آیا می توانید مثالهایی از این قبیل که در هفته گذشته تجربه کردید بیاد آورید؟
منبع: (تحلیل رفتار متقابل، یان استورات/ون جونز)
ادامه ی مقالات تحلیل رفتار متقابل را دنبال کنید…
دیدگاهتان را بنویسید