افزایش بهره وری، با ایجاد ترس در کارمندان!
در تاریخ تمام صنایع، ما تنها به ۳ شیوه ی “ترس، پاداش و اعتماد سازی”، برای ترغیب کارکنان به تولید بیشتر دست یافته ایم و هر طرح ترغیب کننده ای، در یکی از این سه مقوله ی وسیع جای می گیرد.
در اکثر قسمت ها اغلب دو عامل “ترس و پاداش” مورد استفاده قرار گرفته اند که بیشتر،نتیجه ی عکس داشته، زیرا باعث جریان کوتاه مدت فعالیت و عدم گروه سازی می شود.
ترس: از لحاظ تاریخی، این عامل یکی از ترغیب کننده ترین شیوه های رایج است و حکایت از نفوذ و تسلط دارد. مدیر معمولا از این عامل به دو روش استفاده می کند: هم برای تهدید و هم تنبیه واقعی. ابتدا بهتر است به مقوله ی تهدید بپردازیم:
- تولید کن وگرنه کارت را از دست می دهی!
- سود ایجاد کن وگرنه در مقابل همکارانت خوار می شوی!
- تولید کن وگرنه باید عواقب وحشتناکش را تحمل کنید!
اکثر موارد، تهدید درون سازمان، موجب از بین رفتن اعتبار یا عزت شخصی افراد می شود. درست است، اگر شخص یا گروهی بخواهد شغلش را حفظ کند، ولی کارش برای شما رضایت بخش نباشد، می توانید با تهدید او را مجبور به انجام آن کار کنید؛ اما در بلند مدت، یعنی در حقیقت در عرض چند دقیقه استفاده از تهدید یا ترس، بعنوان یک وسیله ی ترغیب کننده باعث کناره گیری یا تنفر در شخص تهدید شده، می گردد.
بسیاری از مدیران، روش استفاده از ایجاد ترس یا تهدید را بعنوان یک وسیله ی ترغیب کننده قبول ندارند، اما اغلب این امر رخ می دهد و به طور ناخودآگاه از این ابزار استفاده می شود.
مدیر در جلسه ی کارکنان مقابل گروه می ایستد و می گوید: “شنیدی؟ نمی دانم شنیدید یا نه، اما زنگ را زدند، یعنی که مدرسه تعطیل است بچه ها! از هم اکنون تغییراتی در اینجا ایجاد می شود. در این بخش یا پیشرفت می کنید و یا می روید!”
او منظورش با همان تعدادی بود که درست فعالیت نکرده اند، اما آنها از یک گوش این سخن را شنیدند و از آن گوش شان بیرون رفت. اما مابقی کارمندان کارآمد دیگر شنیدند و جلسه را متاسف ترک کردند.
مدیران کل تا حدی ترس را در قلب گروه های مدیریتی پر کرده اند و بدین ترتیب دنیای تجارت آمریکا به جنگل انبوهی تبدیل شده است که در آن افراد ترسان، برای بقای خود در شرکت می جنگند. من مطمئنم که در بلندمدت، این ترس نتیجه ی عکس خواهد داشت.
ابتدا افراد مورد تهدید قرار گرفته، سیاست های اداره را اجرا می کنند و فکر نمی کنند که مشکل شان آنقدر واجب و ضروری است که نیاز به حل شدن داشته باشد،اما افراد مستقل نمی خواهند تحت چنین شرایطی کار کنند و دست از کار می کشند. افراد خوب نمی خواهند وارد چنین موسسه ای شوند، چون اول به تدریج و سپس بیشتر و بیشتر همه ی این شرایط و افکار منفی از یک نفر به نفر بعد انتقال می یابد تا اینکه در آخر، شرکت کم کم به رکود اقتصادی می رسد.
مهم نیست این فشارها چقدر باشد، باید در برابر وسوسه ی جمع کردن نیروها و تهدید آنها، مقاومت کرد. هیچگاه با استفاده از یک نامه ی یا یادداشت پر حرارت از گروه خود بازخواست نکنید.
دومین جنبه ی ایجاد ترس بعنوان یک وسیله ی ترغیب کننده ی افراد، استفاده از تنبیه است. تنبیه نیز مثل تهدید، کاری برای هدایت افراد به سوی رفتار مطلوب انجام نمی دهد.
بسیاری از مدیران، کارکنان خو را تنبیه می کنند، زیرا این عمل آنها را راضی و قوی می سازد. اگرچه تنبیه باعث از بین رفتن روابط حسنه با کارمند می شود و به سازمان صدمه می زند، اما اگر به اندازه ی کافی جدی باشد، جلوی رفتار نامطلوب را می گیرد. اما اگر مدیر به کرات تنبیه کند به زودی در بین کارمندان به شخصی مشهور می شود که همیشه می کوشد تا اشتباهی از افراد پیدا کند و کارمندان از او دوری می کنند.
(منبع: ۱۳ اشتباه مهلک مدیران، رابرت مارویل)
ادامه ی مقالات راهکارهای مدیریتی را دنبال کنید…
دیدگاهتان را بنویسید