آسیبهای روانی در مقابل پیامهای تکراری
ممکن است کودک یک تصمیم پیش نویسی اساسی در واکنش به یک حادثه خاص بگیرد که او آنرا به شکلی بسیار تهدید کننده تجربه کرده است. شاید دختر کوچکی توسط پدرش مورد سوءاستفاده جنسی قرار گرفته است. او ممکن است همین بخش را به عنوان یک پیام پیش نویسی که بر کل پیش نویس او اثر می گذارد. دریافت کند و تصمیم بگیرد:
«هیچوقت دیگر به مردها اعتماد نمی کنم.»
در دوران اولیه زندگی، یک دوره جدایی از مادر ممکن است اساس تصمیمات غیرکلامی را شکل دهد مانند «من به هیچکس نمی توانم اعتماد کنم.» یا «همه دوست دارند من بمیرم.»
بعضی از درمانگران تحلیل رفتار متقابل بر این باورند که همان آسیب روحی تولد تأثیرات مهمی بر تصمیمات پیش نویس زندگی می گذارد.
احتمالا بیشتر اوقات، تصمیمات بعد از مدت زمانی، در واکنش به پیامهای پیش نویسی که کودک آنها را مکررا تجربه می کند، گرفته می شوند. شاید نوزاد خود را به سمت مادر می کشاند ولی او رویش را بر می گرداند. نوزاد باز هم به سوی او می رود و دوباره پاسخی دریافت نمی کند. وقتی که این وضعیت بارها و بارها تکرار شود، نوزاد کم کم به این نتیجه می رسد: «مادر دوست ندارد به او نزدیک شوم.» پسر بچه ای که این اظهارنظر را می شنود که «او خجالتی است»، ممکن است برای اینکه تصمیم قطعی بگیرد که واقعا خجالتی است، لازم باشد این اظهار نظر را بارها و بارها طی ماهها و یا سالیانی بشنود.
اریک برن ساختار پیامهای پیش نویس را به تعدادی سکه تشبیه می کند، که به شکل ستونی روی یکدیگر گذاشته شده اند. بعضی از این سکه ها کج و معوج هستند. هرچه تعداد سکه های ناهموار بیشتر باشد، این احتمال که کل ستون کج شود و فرو بریزد بیشتر می شود. یک سکه که خیلی کج و ناهموار باشد کافیست تا کل ستون را پایین بریزد.
چند تا سکه که کمی کج و ناهموار باشند هم می توانند این کار را انجام بدهند، بخصوص اگر همه آنها طوری قرار گیرند که ستون را به یک طرف کج کنند. این یک تصویر گرافیک است که نشان می دهد آسیبها و صدمات روحی و پیامهای تکراری چگونه با هم ترکیب می شوند و اساس پیش نویس زندگی را تشکیل می دهند.
منبع: (تحلیل رفتار متقابل، یان استورات/ون جونز)
ادامه ی مقالات تحلیل رفتار متقابل را دنبال کنید…
دیدگاهتان را بنویسید