دینامیت موفقیت : با پول دیگران سرمایه گذاری کنید
«ویلیام نیکرسون» فرد معتبر و موفق دیگری است که این نظریه را ثابت کرده است: «پول، پول می آورد و سود آن نیز پول ساز است و…».
او در کتابش در این باره سخن گفته است. عنوان کتاب می گوید که او چه کرده است و خود کتاب هم چگونگی انجام کار را بیان می کند. کتاب نیکرسون، به طور مشخص، به چگونگی استفاده از پول دیگران در اوقات بیکاری و در زمینه های مولد اشاره می کند. اما تقریبا تمام آنچه گفته است، می تواند برای شما نیز کارساز باشد، به گونه ای که با سرمایه گذاری توسط پول دیگران بتوانید به ثروت دست یابید. نام کتاب او این است: «چگونه در اوقات فراغتم، ۱۰۰۰ دلار را به یک میلیون دلار تبدیل کردم.»
او می گوید: «یک میلیونر را به من معرفی کنید تا به شما نشان دهم که یک وام گیرنده واقعی است.» او برای اثبات سخنانش، به مردان بزرگی مثل «هنری کیسر»، «هنری فورد» و «والت دیزنی» اشاره می کند.
متصدی بانک دوست شماست
کسب و کار هر بانک، وام دادن است. بانک ها هرچه وام بیشتری به افراد صادق و معتبر بدهند، پول بیشتری به دست می آورند. متصدی بانک، یک فرد خبره و مهم تر از آن، دوست شماست که می خواهد به شما کمک کند، چون یکی از اشخاصی است که مشتاق موفقیت شماست. اگر یک متصدی بانک به کارش وارد باشد، به آنچه می گوید گوش دهید، چون انسان عاقل هرگز قدرت یک دلار قرضی یا یک نصیحت از فرد متخصص را دست کم نمی گیرد.
آنچه موجب ثروتمند شدن «چارلی سیمونز» آمریکایی شد، استفاده از پول دیگران و برنامه ریزی موفق، به همراه نگرش ذهنی مثبت و پیروی از اصول موفقیت، از جمله ابتکار عمل، شجاعت و خرد بود. «چارلی سیمونز» مثل برخی از اهالی تگزاس، یک میلیونر به شمار می رود. در حقیقت، مانند برخی از اهالی تگزاس، یک مولتی میلیونر است. اما سال ها قبل در نوزده سالگی، وضعیت اقتصادی او درست مانند دیگر نوجوانان هم سن و سالش بود، با این تفاوت که او با اندکی کارکردن، مبلغی پس انداز داشت.
یکی از کارمندان بانکی که چارلی هر شنبه برای واریز پولش به آنجا می رفت، به او علاقه مند شد، چون احساس کرده بود که این پسر، شخصیت و توانایی مطلوب را دارد و ارزش پول را به خوبی درک می کند. بنابراین، هنگامی که چارلی تصمیم گرفت دست به تجارت و خرید و فروش پنبه بزند، آن کارمند، اعتبار لازم را به او داد. این، اولین تجربه چارلی سیمونز در استفاده از پول دیگران بود و همان طور که می دانید، آخرین آن هم نبود.
او از آن موقع دریافت که متصدی بانک، دوست اوست. تقریبا یک سال و نیم بعد، پس از توفیق در تجارت پنبه، به تجارت اسب و قاطر روی آورد. آن زمان بود که در باره طبیعت انسان، چیزهای بیشتری آموخت. درک او از افراد، به همراه دانش مالی اش، فلسفه ای از موفقیت را در او به وجود آورد که نه تنها خودش، بلکه خیلی های دیگر را نیز موفق کرد و همچنان موفق می کند.
” فلسفه ای که او به آن رسید، عقل سلیم نام دارد.”
منبع: (دینامیت موفقیت، ناپلئون هیل/کلمنت استون)
ادامه ی مقالات دینامیت موفقیت را دنبال کنید…
دیدگاهتان را بنویسید