تولد بازاریابی چریکی
جی کنارد لوینسون می گوید:
بازاریابی چریکی در سال ۱۹۵۷ به وجود آمد، زمانی که من به عنوان یک تحلیل گر ضد اطلاعاتِ ارتش آمریکا خدمت می کردم، من باید گزارش تحقیقات را در یک یا یک و نیم صفحه یک رو می نوشتم که به من اهمیت مختصر و مفید عمل کردن را آموخت. و همچنین مرا به حرفه تبلیغات علاقمند کرد، به طوری که در ابتدا به عنوان یک منشی کار می کردم چون می توانستم ۸۰ کلمه در دقیقه تایپ کنم و پس از مدتی فعالیت در این حرفه، به عنوان یک آگهی نویس در شرکت دیگری پذیرفته شدم و سرانجام یاد گرفتم تا چگونه آگهی ای بنویسم تا بهترین باشد.
پس از گذشت مدتی تجربه کافی پیدا کردم و پیشنهادهایی دریافت کردم تا آگهی های برندهای معروفی مانند Pillsbury Green Giant و Quaker Oats ،Sears Kellogg’s Procter & Gamble ،Chrysle را بسازم. تجربه، این موضوع را به من آموخت که در کار با شرکت های بزرگ با حساب های بانکی بی انتها باید دقت داشته باشم و از کارهای عملی و دست اول استفاده کنم.
پس از مدتی تصمیم گرفتم تا کار خودم را شروع کنم. برای شرکت های کوچک در صنایع جدید از قبیل: کامپیوتر، انرژی خورشیدی، تشک های آبی، رستوران های زنجیره ای فست فود، آگهی بسازم و بازاریابی کنم. به سرعت دریافتم که آنها به چه چیزی نیاز داشتند و توانستم روش بازاریابی مناسب این شرکت ها را در اختیار آنها قرار دهم. این روش ها با روش هایی که افراد بزرگ در بازاریابی استفاده می کردند متفاوت بودند. شرکت های کوچک اجازه آزمون و خطا نداشتند و قادر نبودند که از عهده عواقب روش های اشتباه برآیند، بنابراین باید هر چیزی را در همان بار اول درست انجام می دادند.
سال ها گذشت و تحصیلات من تکمیل شد و با کوله باری از تجربه شروع به تدریس در دانشگاه کردم. روزی سر یکی از کلاسهایم، یکی از دانشجویان دستش را بلند کرد و پرسید ” جی، بیشتر ما دانشجویان، موهای بلند ، شلوار جین، جیب های خالی و ایده های بزرگ برای کسب و کار داریم اما ایده ای درباره بازاریابی آن کسب و کارها نداریم. می توانید راه حلی در این مورد به ما معرفی کنید؟” به طور احمقانه ای گفتم: “بله، من قول می دهم که هفته بعد با راه حل مناسبی برگردم.” بعد از کلاس به کتابخانه رفتم تا کتاب هایی مناسب برای پیشنهاد به دانشجویان پیدا کنم اما هیچ کتابی نیافتم. در آن لحظه جرقه ای در ذهنم زده شد و تصمیم گرفتم خودم کتابی بنویسم و راه حل های پیشنهادی خودم را در اختیار آنها قرار دهم.
تقریبا در همان برهه از زمان بود که با چریک های نظامی در زمان جنگ برخورد زیادی داشتم. چریک ها هدف متداول پیروزی در جنگ را دارند اما چون منابع مالی مناسب ندارند، نیاز دارند تا از روش هایی غیر متداول در جنگ استفاده کنند. ناگهان به ذهنم رسید که بازاریابی چریکی نام مناسبی است که باید برای کتابم در نظر بگیرم. چرا که می دانستم، دانشجویان من در کسب و کار اهداف متداولی چون استقلال مالی، رهایی از استرس، تعادل در زندگی و گسترش شرکت هایشان به هر میزان که دلشان می خواهد، را دنبال می کنند. اما آنها نمی توانند با بازاریابی معمولی به این اهداف دست یابند مگر اینکه از روش های غیر متداول یا چریکی استفاده کنند.
(منبع: بازاریابی چریکی، اثر جی کنارد لوینسون)
ادامه ی مقالات “بازاریابی چریکی” را دنبال کنید…
دیدگاهتان را بنویسید